اينم راهكار درستيه
ثلا ي دفعه گفتم هوس دمي گوجه كردم برم درست كنم بعد اون سليطه زنگ زد ب شوهرم ك بيايد خونمون شوهرم گير داد ك بريم منم گفتم عزيزم من هوس ي غذارو كردم بذار امشب درست كنم ي شبديگ ميريم خونشون گير داد بريم اونجا درست كن فقط بريم
هميشه وقتي ميگ بريم ميگ خوابم مياد حوصله ي بيرونو ندارم يا سرم درد ميكنه اما اون منو مجبور ميكنه ك بريم چون اگ نريم كلا با من قهر ميكنه و اخم و رو برگردوندن و ...
بخدا من حس ميكنم ي چيزي بينشونه😢امشب بهش ميگم خب بگو چ آتويي ازت دارن ميگ هيچي
اما عين ي نوزاد ميمونه ك از مادرش جداش كردي وقتي زنه زنگ ميزنه تو اوج ناراحتي گل از گلش ميشكفه
تازه شوهرم كلا تو همه ي مسائل با من سرده سرد رفتار ميكنه منو پس ميزنه همين كاراش بيشتر منو حساس ميكنه