من دو ماهه زایمان کردم وبا رضایت همسرم 50 روزه اومدم خونه بابام راه دور ازدواج کردم.امشب زنگ زدم همسرم جواب نداد یکساعت بعد تماس گرفت گفت خونه عموش دعوت بودن برای کربلایی دیدن پرسیدم با کی رفتین گفت مادرم وفلانی وفلانی.منظورش مادرشوهرم ومادر جاری اولی ودومم بود.این دوتا جاریم پدرمادراشون جدا شدن وهر مهمونی که ما داریم مادراشون میارن وجوان هستن هردو.حالا ناراحتی من اینه که شوهرم میدونه من دلم نمیخواد باهاشون رفت وامد داشته باشیم وروشون حساسم چرا راننده شخصی اونا شده برده واوردشون؟اگه داستان رو متوجه شدین بگین حق دارم ناراحت بشم؟چه برخوردی با شوهرم داشته باشم؟
آنگاه که نومیدی بر جانت پنجه افکنده و رها نمیشوی، به من امیدوار باش_ زمر/53
ببین من یه پیشنهاد بهت بدم؟ خودم وقتی انجامش دادم توی زندگیم معجزه کرد.
قبل از هر تصمیمی چند دقیقه وقت بزار و برو کاملاً رایگان تست روانشناسی DMB مادران رو بزن. از جواب تست سوپرایز می شی، کلی از مشکلاتت می فهمی و راه حل می گیری.
تازه بعدش بازم بدون هیچ هزینه ای می تونی از مشاوره تلفنی با متخصص استفاده کنی و راهنمایی بگیری.
کار بدو زمانی کردی که ۵۰ روز موندی خونه مامانت. اونبچه شوهرت هم هست و ایشونن باید روزهای اول ازت نگهداری کنه. چرا این وظایفو از دوش شوهراتون میگیرین؟؟؟؟
اخه ۵۰ روزه به هر علت و دلیلی زندگیت رو ول کردی رفتی بنظرت باید در این حد کنترل کنی و بازخواست؟ شم ...
من کارمندم وراهم از خانوادم بسیار دوره طوری که بخاطر دوری ومرخصی نداشتن سالی دو بار خانوادمو میبینم الان بخاطر اینکه مادر وخواهرم کمکم باشن واینکه تو مرخصی زایمانم از این فرصت استفاده کنم.مجبورم به نوعی عزیزم
آنگاه که نومیدی بر جانت پنجه افکنده و رها نمیشوی، به من امیدوار باش_ زمر/53