ول کن استارتر من مادر شوهرم اومد خونه خدا بیامرزه تش اصلا راحت نبودم گرچه شهر غریب م بودم
بعد ی صبح خیلی زود شوهرم و بلند کرده بود گفته بود منو ببر سالمندان نمی خوام اذیت باشی راحتی تو می خوام منم نرفتم خداحافظ چون خوشم نیومد کل زندگی و اسباب اثاث خونه مال منه ب من گفت خیلی غر غر و هستی با این زندگی ک پسرم داره همه از خدا شونه زنش بشن
منم گفتم یا فردا مامانت خواهد رفت یا من چمدون دو تا تون رو گذاشتم دم در