عجب اوصاعی شده🙄🙄🙄🙄🙄بببین نکنه الکی الکی جدی بشه و واقعا جو بگیرش😑یه دو سه روز دیگه بش اس بده با یکم مهربونی بگو دلم خیلی برات تنگ شده.دلم خیلی میخادت ...چمیدونم یکم رمانتیکش کن ...بعدم بگو ولی تا زمانی که برادرت اونحاست بودن من هیچ فایده ای نداره .کاشکی اینجوری نبود .کاشکی میشد به زندگی عاشقانه قبلی برگردیم .یکم میدونی سعی کن رامش کنی ولی از موصعت پایین نیا....نرو تا داداشش نرفته دیگه.یهو زدی سیم اخر .قرار بود رفتن خونه بابات تهدید باشه فقط😀عملیش کردی پچرا...نزار بابات اینا دخالت کنن اوضاع بدتر میشه.شوهرت لجبازه فک کنم لجباز تر میشه...ببین یه کاری کن نمیدونم معتقدی یا نه ولی هر روز ۱۰۰۱ بار دکر یا ودود رو بخون
سعی کن همون تو پیام دادن و اینا رامش کنی ...اصلا نزار دوریتون زیاد باشه چون هم برای شوهرت عادی میشه.هم اینکه مادرشوهرت پرش میکنه هم اینکه کنف میشی اخرش:مجبوری با پای خودت برگردی ...یکم موقعیت حساس شده ..دیگه خونه اخری .خیلی به خدا توسل کن که راهی برات پیدا کنه
احتمال اینکه مردت همینجوری بیاد دنبالت کمه ...یعنیراگه من مرد بودم میگفتم این که قراره با هر مشکلی بره خونه باباش بزار همونجا بمونه....برا همین میگم با پیام از یکی دو روز دیگه شروع کن دلبری کردن .که دلش سیاه نشه....اگه دیدی عصبانیه هیچی نگو اون موقع بزار یکی دوساعت بعد جواب پیامشو بده....
الان که رفتی قهر سعی کن خیلی متوسل به خدا و نماز و ذکر و اینا بشی ....کاشکی فقط در حد تهدید میموند .که شوهرت ترس داشته باشه الان دیگه خونه اخره ...حتماااااااا شوهرتو نرم کن ...ممکنه جو بگیر بشه یوقت جدی جدی بفکر طلاق بیفته .