ول کن استارتر من مادر شوهرم اومد خونه خدا بیامرزه تش اصلا راحت نبودم گرچه شهر غریب م بودم
بعد ی صبح خیلی زود شوهرم و بلند کرده بود گفته بود منو ببر سالمندان نمی خوام اذیت باشی راحتی تو می خوام منم نرفتم خداحافظ چون خوشم نیومد کل زندگی و اسباب اثاث خونه مال منه ب من گفت خیلی غر غر و هستی با این زندگی ک پسرم داره همه از خدا شونه زنش بشن
منم گفتم یا فردا مامانت خواهد رفت یا من چمدون دو تا تون رو گذاشتم دم در
عزیزم واقعا خطرم داره
خدای نکرده بیاد کار بدی یا پیشنهاد بدی بده بدبخت میشی
برو خونه بابات بگو من معذبم هر وقت داداشت رفت برمیگردم
چه پر رو هستند مردم ها
بمون خونه خودت زندگيتو كن عزيزم
ميدونن خالي نكن
اگر برادر خودتم بود همين كارو ميكردي
من هیچ وقت موافق رفتن خونه بابا بس نشستن نیستم... اما تو این یه مورد خودمو جای شما گذاشتم واقعا خیلی سخته.. من بودم میرفتم خونه بابا البته نه با قهر به همسرم میگفتم تا خونه پیدا نکنه من اینجا میمونم چون معذبم
من بجای شمابودم یک هفته تحمل میکردم بعدمیرفتم خونه ی مادرم تاوقتی نرفته نمییومدم خونم اونموقع بقیه هم میفهمیدن راحت نیستم وچاره ای وراه حلی پیدامیکردن
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
پربازدیدترین تاپیک های امروز
