واسه ما سنتی بود .ماکه عقد کردیم رفتیم خونشون شام بعد شام شوهرم مارو رسوند. خونمون فردای اونروز رفتیم بیرون رفتیم پارک جنگلی شوهرم از لب گرفت منم پاستوریزه تا اون موقع با هیچ پسری نبودم بعد گفتم به نظرت کارمون درسته؟ شوهرمم خندید 😆😚منم استرس داشتم 😲😲 .بعد چند مدت شوهرم هر از گاهی تعریف میکنه و میخنده🤗