2777
2789
عنوان

واییییی سوتیییی🤕🤕🥴🥴🥴🥴🥺

425 بازدید | 28 پست

سلاممممم 

واییی بچه ها من خیلی سوتی میدم 

ایندفعه دیگه آبروم پیش برادر شوهرم رففففففتتتت

ینی اشکم میخاس در بیادا

بزار از اول بگم براتون

از پوششم بگم که چادری نیستم ولی محجبه ام و تو خونه پدر شوهرم لباس کامل دارم موهامم پیدا نیس(بیشتر بخاطر برادر شوهرم که بزرگه و مجرد )معضبم بی حجاب جلوش‌.    

از آسمان فراریم و حس میکنم شبی ببلعد آخرش مرا میان لایه ی ازون...گذشتیم باهم از نگاه بی فروغ هم به سایه های یک پاساژ به سایه های یک مزون ...دلار تاخت میزند و شیخ تار میزند شراب را سبو سبو و نفت را گالن گالن✍🏻

خب ؟

دخترم وقتی اومدی به این دنیا اینو همیشه یادت باشه که تو زندگی بدترین حرفا رو از اونایی میشنوی که برات عزیزترن .  بدترین ضربه ها رو از اونایی میخوری که فکرشم نمیکردی ! همیشه نزدیک ترین هات قلبتو بدجور میشکنن . پس به هیچ کس وابسته نباش از هیچ کس توقع نداشته باش و به اندازه هرکسی رو دوست داشته باش حتی منو که مادرتم . عزیزکم کسی نبود این حرفا رو به من بزنه برای همین خیلی وقتا بیصدا شکستم ولی تا وقتی زنده م اینو بهت میگم چون دوست ندارم تو هم مثل من بشکنی دردونه ی مامان  😘

بچه‌ها، دیروز داشتم از تعجب شاخ درمیاوردم

جاریمو دیدم، انقدر لاغر و خوشگل شده بود که اصلا نشناختمش؟!

گفتش با اپلیکیشن زیره لاغر شده ، همه چی می‌خوره ولی به اندازه ای که بهش میگه

منم سریع نصب کردم، تازه تخفیف هم داشتن شما هم همین سریع نصب کنید.

خب دیشب برادر شوهرم امده بود دنبالم بریم خونه عمه اش اینا 

بچمم دنبالم میوومدو نق نق میکرد شیر میخواست 

منم تند تند لباس پوشیدم امدم اینو اروم کنم‌



برادر شوهرم گفتش که ابجی اماده ایی بریم؟!

از آسمان فراریم و حس میکنم شبی ببلعد آخرش مرا میان لایه ی ازون...گذشتیم باهم از نگاه بی فروغ هم به سایه های یک پاساژ به سایه های یک مزون ...دلار تاخت میزند و شیخ تار میزند شراب را سبو سبو و نفت را گالن گالن✍🏻

گفت اره پاشو بریم

رفتم عطر بزنم بیام دیدم اینم قرررررمززززز شده 

گفت ابجی گمونم زیپ لباست بازه‌



واییییییییی چشتون روز بد نبینه بغل لباسم ی وجب زییپ داشته و من نبستم🥺🥺🥺

اصلا حواسمم نبودفک کنین تا زیر بغلم پیدا بوده😭😭😭😭

از آسمان فراریم و حس میکنم شبی ببلعد آخرش مرا میان لایه ی ازون...گذشتیم باهم از نگاه بی فروغ هم به سایه های یک پاساژ به سایه های یک مزون ...دلار تاخت میزند و شیخ تار میزند شراب را سبو سبو و نفت را گالن گالن✍🏻
خب دیشب برادر شوهرم امده بود دنبالم بریم خونه عمه اش اینا  بچمم دنبالم میوومدو نق نق میکرد شیر ...

گزارش ميزنم 

سوتي هم اين مدلي تعريف ميكنيد؟؟؟؟؟ 

مگر داري داستان دنباله دار تعريف ميكني ؟! 

خدا رو شكر موضوع ناراحت كننده هم نيست كه بگيد حالم بده ى دستم ميلرزه و ... نميتونم تايپ كنم

گفته بودم چو بيايي غم دل با تو بگويم /چه بگويم كه غم از دل برود چون تو بيايي
من هم با خودت ببر😢

صحفه ی یک تموم شد🥴🤪🤪😜

از آسمان فراریم و حس میکنم شبی ببلعد آخرش مرا میان لایه ی ازون...گذشتیم باهم از نگاه بی فروغ هم به سایه های یک پاساژ به سایه های یک مزون ...دلار تاخت میزند و شیخ تار میزند شراب را سبو سبو و نفت را گالن گالن✍🏻
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792