ببخشید چالوسی نیستم و خبرم ندارم ولی فقط درد دل کنم اینجا. منم از خوابگاه متنفر بودم. خیلی بدم اومده بود. خدا رو شکر راحت شدم از خوابگاه. اما گاهیم چاره نداری از تنهایی خونه گرفتن شاید بهتر باشه تو شهر غریب. نمیدونم والللا. توم تحمل کن ایشااله تموم میشه
فکر خوابگاه به وحشت ميندازتم. باز اگه رفتار مسئول های خوابگاه مون خوب بود یم چیزی ولی اونا هم وحشین ...
الهی. در هر صورت اگه خونه هم گرفتی جای مطمئن بگیر. اونم دردسرای خاص خودشو داره. ولی منم واقعا توی خوابگاه اذیت میشدم واقعا. اما البته تحمل میکردم دیگه ترجیح میدادم تو خوابگاه باشم
یه آقایی اومده بود کولرها رو درست کنه میگفت اینجا زندانه واقعا هیچ فرقی با زندان نداره. مسئول ...
نه ما تا نه میذاشتن بیرون باشیم. البته احتمالا چون شما چالوسید و چالوسم مقررات خاص خودشو داره تا 6 میذارن. نمیفهمم والا چرا. ولی ما تا 9 میذاشتن. یه کم عجیبه. چرا تا 6؟ خوابگاهمون دولتیم بود ها. ولی خب تا 9 کاری نداشتن. بعد 9 دیگه علامت میخوردی واقعا
یه آقایی اومده بود کولرها رو درست کنه میگفت اینجا زندانه واقعا هیچ فرقی با زندان نداره. مسئول ...
سعی کن با موسیقی و ورزش و اینجور چیزا توی همون خوابگاه از خودت در مقابل خستگی و بی حوصلگی محافظت کنی. خوابگاه سختیای خاص خودشو داره اما بالاخره قوی هم میکنه ادمو . میفهممت کلا. خودم یه دوره خوابگاه بودم و دوست نداشتم ولی خوب دیگه مواظبم بودم از همه نظر. در کل خوابگاهو زیاد نمیپسندم اما میشه یه کارایی کرد که بگذره