دیگه تحملم تموم شد و گفتم توروخدا بیایید منو معاینه کنید.
معاینه اومد بکنه باز درد و انقباضم گرفت زیر دستش و خودمو عقب کشیددم 😑اونم بدش اومد و گفت بعد از چندین بار معاینه خودتو عقب میکشی!😐 رفت.
بعد از کلی التماس برگشت و معاینه کرد ۸ سانت بودم😄😄😄😄😄😄😄 ولی بچه بالاتر مونده توی قسمتی که سه سانت بودی..پاشو برو دستشویی زور بزن تا بیاد پایین بریم واسه زایمان.
اوه اوه اوه ..اوج فشار ها و درد ها اون قسمت آخری بود که رفتم دستشویی.فشار میومد و منم با تمام جونی که داشتم زور میزدم.واقعا تخلیه میشدم..اما بین اون فشار ها و زور ها که قطع میشدن جون نداشتم پاشم یا کاری کنم چون اثر اون آمپول خواب آور و جون نداشتنم اجازه نمیداد.
دیگه خودمو شستم و داد زدم کمک کن بیا منو ببر بیرون.
دیگه دستمو گرفت و برد روی یه تخت نزدیک گفت زورت اومد پاهاتو بگیر توی شکمت تا کمکت کنم.
با دست کمک کرد و دهانه رو کرد ده سانت (نترسید زیاد درد نداشت و مهم نبود.توی ۴۰ ثانیه اینکارو کرد)..چون دست زده بودم اونجا و اون قسمتا گفت پاشو دستاتو بشور الان بچه بیاد دست میزنی دهن و بدنش کثیف میشه عفونت میگیره.اما من جون نداشتم.بلند گفتم نمیییییییییخوام بشورم دستااااااااامو.منو ببر اتاق زایمان.خدمت کارشون اومد کمکم کرد.