2726
عنوان

خاطره ی زایمانم😍 داغ داغ

3257 بازدید | 92 پست

تایپ کردم الان میذارم ❤❤❤❤❤






 لالایی غنچه ی پونه لالایی.بدون که شب نمیمونه لالایی..لالایی هر غمی که گفتنی نیست..همه دردای ما که گفتنی نیس..همه دردای ما که گفتنی نیست...

بدو بدو بذار منم بلایکین😂😛

راستی می دونستین که تو زندگیتون تا زمانی که یه چیزی براتون خیلی مهمه از همون موضوع ضربه می خورین؟ تا زمانی که آرزویی فکرتونو درگیر کرده و درموردش ترس و خوشحالی زیاد دارین اون آرزو برآورده نمیشه؟ می دونستید تو این دنیا هیچی از هیچی نباید براتون مهم باشه جز      خـــــدا؟ می دونستین یا نه؟ حالا بدونین یاد بگیرین که بدونین ... 

ببین برای منم همین پیش اومده بود دقیقا!!!😥

 من از یکی از پزشکای دکترساینا ویزیت انلاین گرفتم از خونه و خیلییییی خوب بود. بیا اینم لینکش ایشالا که مشکلت حل میشه 💕🌷

بسلامتی ومیمنت

زیباترین حس دنیا مادریست😍مادری فقط عشق وحال وبوس وبازی ولوس شدن وشیرین کاری نیست.مادری یعنی خستگی.....موی شونه نزده ...چای سرد....نصف شب بیدارموندن وسرگرم کردن بچه....نق زدن وگریه...بدغذایی...دعا برای پی پی کردن بچه یبوس...تعویض پوشک....ازهمه بدتر وقتی دستشویی داری وبچه نمیذاره بری😩😧.........مادربودن  یعنی  خودت وقف کسی کنی که عاشقانه دوستش داری هرچندبزرگ بشه یادش نمیاد😧
2728
بوگو میشنویم

واقعا میشنوی  

زیباترین حس دنیا مادریست😍مادری فقط عشق وحال وبوس وبازی ولوس شدن وشیرین کاری نیست.مادری یعنی خستگی.....موی شونه نزده ...چای سرد....نصف شب بیدارموندن وسرگرم کردن بچه....نق زدن وگریه...بدغذایی...دعا برای پی پی کردن بچه یبوس...تعویض پوشک....ازهمه بدتر وقتی دستشویی داری وبچه نمیذاره بری😩😧.........مادربودن  یعنی  خودت وقف کسی کنی که عاشقانه دوستش داری هرچندبزرگ بشه یادش نمیاد😧

ببخشید اگه بی سر و ته تعریف کردم☺☺☺

فقط دوست داشتم مراحل و سختی و راحتی هایی که داره رو به قلم بیارم که به درد خانومای دیگه که خاطره رو میخونن و نزدیک زایمانشون هست بخوره

 لالایی غنچه ی پونه لالایی.بدون که شب نمیمونه لالایی..لالایی هر غمی که گفتنی نیست..همه دردای ما که گفتنی نیس..همه دردای ما که گفتنی نیست...

یه روز مونده بود تا ۳۹ هفته ام کامل بشه

رفتم پیاده روی مسیر طولانی.رفتم و رفتم و رفتم تا دیگه مسیرم با راه امامزاده یکی شد و زیارتمو هم کردم..

روضه علی اصغر هم بود..با نوحه های سوزناک اشکم دراومد و بعد از یه ساعت استراحت داخل امامزاده دوباره پیاده برگشتم سمت خونه


شب شد و خوابیدیم اما من اون شب برخلاف  شبهای دیگه از خستگی حوصله و توان نداشتم پاشم سه الی چهار بار دستشویی..ادرارمو نگه داشتم یکی دوبار..

صبح شد و نزدیک ساعت ۹ که چشامو باز کردم با احساس ادرار شدید..خودمو شل گرفتم تا بلند بشم که یهو یه کم آب بی اختیار ازم اومد..با خودم گفتم خاک توی سرت دختر انقدر پا نشدی بری دستشویی بی اختیاری ادرارم گرفتی😂



اما شک داشتم..آخه زیاد زرد نبود اون آب و اینکه بعدش ادرار که کردم دیدم رنگ ادرارم خیییلی زرد تر از اون آب هست که ازم رفت..

خلاصه گذشت و یکی دوتا کار خونه انجام دادم تا ۱۲ و ۱ ظهر و بازم من احساس ادرار داشتم و خودمو که شل میگرفتم آب ازم میرفت!😑  

 لالایی غنچه ی پونه لالایی.بدون که شب نمیمونه لالایی..لالایی هر غمی که گفتنی نیست..همه دردای ما که گفتنی نیس..همه دردای ما که گفتنی نیست...
2706
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2687
2730
پربازدیدترین تاپیک های امروز