چون من روز زایمان تنها زائو بودم گذاشتن همسرم بیاد و کنارم باشه و تو تمام لحظات درد کنارم بود و کمکم میکرد ولی میدیدم که حال خودش چقدر از درد کشیدنم داغون شده، وقتی موقع زایمان شد یکی از ماماها اومد به بقیشون که بالا سرم بودن گفت شوهرش گفته خانمم برای من مهمتره حواستون باشه و... این خیلی برام ارزشمند بود، بعد زایمانم که همو دیدیم اول دستمو گرفت و بوسید
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
با گریه واشک بهم گفت مبارکه ممنونم الانم اشکم دراومد حال خیلی عجیبیه
اشک منم سرازیر شد نمیدونم چرا....یاد بهترین دوستم افتادم که مشتاقانه دوس داره این حس رو تجربه کنه......البته بگم مجرده ولی عاشق خانواده و بچه است.بیرون که میریم بطرز عجیبی توجهش به بچه ها جلب میشه.
ازتون میخوام براش دعا کنید...ممنونم.
در تاریخ 99/9/9 بهترین اتفاق زندگیم افتاد. انتقالی شغلیمو گرفتم و نامزد شدم و اینکه صاحب یه خونه ی عالی و شیک شدم.