2777
2789
عنوان

همه چیز از همه جا...

4838 بازدید | 59 پست
دوستان شاید برای شما هم پیش اومده که گاهی جایی مطلبی دیدید و دلتون خواسته اینجا بذارید ولی ندونید باید تو کدوم تاپیک بذارید. این تاپیکو درست کردم واسه اونایی که ریاد وبگردی میکنند و زیاد به مطالب جالب برمیخورن. از این به بعد هر مطلب جالبی که دیدید و نمیدونستید کجا باید بذارید فارغ از نوع مطلب (علمی فرهنگی اجتماعی اقتصادی) اینجا قرار بدید. ممنون.
سخت گذشت برمن تا فهمیدم هیچ کس با هیچکس فرق ندارد...
در سردابه های شیطان




مقاله پایین نوشته بزرگمهر شرف الدین است. انتشار یافته به شماره 177 مجله چلچراغ سال 1384


استنلی میلگرم در سال 1963 یک آگهی در روزنامه های امریکا به چاپ رساند و از داوطلبانی که می خواستند قدرت حافظه خود را آزمایش کنند،خواست تا آخر هفته به آزمایشگاه او بیایند.در این آگهی امده بود که این آزمایش بیشتر از یک ساعت وقت انها را نمی گیرد و به هر داوطلب 5 دلار دستمزد داده می شود.روز مقرر نزدیک به صد نفر مقابل آزمایشگاه میلگرم صف کشیدند.دکتر میلگرم نگاهی به جمعیت انبوه انداخت...آدم ها از بیست تا پنجاه ساله خودشان را به آنجا رسانده بودند.قسمت اول نقشه اش درست از آب در آمده بود.



بعد دکتر ،آنها را یکی یکی به اتاق آزمایش برد.به آنها گفت که برنامه آزمایش کمی تغییر کرده و آنها می خواهند میزان تاثیر تنبیه بر یادگیری را اندازه گیری کنند.خودش پشت میزی نشست و از داوطلب (الف) خواست پشت دستگاهی شوک الکتریکی بنشیند.آن دو از پشت دیوار شیشه ای ،شخص سومی را می دیدند که در اتاق مجاور روی یک صندلی شکنجه نشسته بود و دست ها و پاهایش را بسته بودند.دکتر از شخص سوم سوال می کرد و هر بار که او اشتباه جواب می داد،از داوطلب (الف) می خواست دکمه شوک را فشار دهد.بعد فریاد های مرد بیچاره اتاق را پر می کرد.




دکتر برگه سوال ها را کنار می گذاشت و دستور می داد که شوک دوباره تکرار شود.شرکت کننده (الف) که حسابی از ماجرا خوشش آمده بود،باز دکمه را فشار می داد و بار دیگر فریاد های طرف سوم بلند می کرد.دکتر می دانست که دستگاه شوک خراب است.شرکت کننده (ب) هم که به صندلی بسته شده بود،یک بازیگر حرفه ای بود و وظیفه داشت بعد از فشار هر دکمه،نقش یک انسان شکنجه شده را بازی کند؛فریاد بکشد،گریه کند و ملتمسانه از آنها بخواهد که او را رها کنند.اما هیچ کدام از فریاد های او،داوطلب (الف) را از فشار دکمه ها باز نمی داشت.دکتر دستور می داد و داوطلب با هیجان دکمه را فشار می داد.بعضی وقت ها،داوطلب (الف) خودش وارد عمل می شد،سوال می پرسید،وقتی جواب اشتباه می شنید،ولتاژ را بالا می برد و دکمه را فشار می داد!

آزمایش های میلگرم واقعا بی رحمانه بود،اما بی رحمی انسان ها را هم بر ملا می کرد.

او با این آزمایش ساده نشان می داد ،انسانها بیشتر از آنکه به حال زیر دستان خود دل بسوزانند،نگران اطاعت از دستورات ما فوق هستند.آدم ها بیشتر از آنکه به وجدان خود فکر کنند،تحت تاثیر موقعیتی قرار می گیرند که در آن قرار گرفته اند.




پیش از آزمایش میلگرم،آدم ها هنوز در این فکر بودند که چگونه سرباز های نازی حاضر شده بودند روزانه پنج هزار نفر را در کوره های آدم سوزی بیندازند و عین خیالشان هم نباشد،آیا آنها تحت تاثیر مواد مخدر و یا هیپنوتیزم بودند؟



آزمایش های میلگرم جوابی برای این سوال پیدا کرد.

سرباز ها اگر چه مجبور به کاری غیر انسانی شده بودند،پیش از هر چیز به اطاعت و تبعیت می اندیشیدند.آنها هنگامی که با شلیک گلوله دیگران را از پا در می آوردند و میلیون ها نفر را در گورهای دسته جمعی می ریختند،حتی لحظه ای هم به وجدان خود رجوع نمی کردند.پشت دستگاه شکنجه نشسته بودند و بعد از شنیدن هر فرمان دکمه را فشار داده بودند.



دکتر میلگرم در مقاله ای با عنوان (( خطرات سر سپاری)) نوشت

من در آزمایش های خود نشان دادم که که یک انسان عادی حاضر است صرفا به خاطر دستور یک دانشمند پیش پا اُفتاده ،انسان دیگری را تا حد مرگ عذاب دهد.جیغ های مرد شکنجه شونده هیچ تاثیری بر وجدان او ندارد.انسان ها دوست دارند وقتی دستوری به آنها داده می شود تا آخر ان را عملی کنند.



در همان سالها بود که گروه (پینک فلوید) در البوم دیوار خود سرودوقتی بزرگ شدیم و به مدرسه رفتیم/معلم هایی بودند که هر طور می توانستند/بچه ها را آزار می دادند/با طعنه زدن/و افشا کردن هر نقطه ضعفی که آنها با وسواس پنهان کرده بودند/اما در شهر همه خوب می دانستند/وقتی معلم ها شب به خانه بر می گردند/زنان چاق و روانی شان/آنها را میان انگشتشان فشار می دهند/تا جانشان در آید.))


شش سال بعد،در اوج جنگ ویتنام،میلگرم نامه ای از یک سرباز آمریکایی دریافت کرد که در سال 1963 در آزمایش او شرکت کرده بود.سرباز نوشته بودمن نمی دانستم چرا در آن لحظه باید کسی را عذاب دهم.اما حالا که در جنگ هستم می فهمم که تنها عده معدودی از آدم ها وقتی کاری خلاف وجدانشان انجام دهند،متوجه اشتباهشان می شوند.در جنگ هر روز و هر ساعت تجربه اتاق شکنجه تکرار می شود.ما تحت تاثیر دستور ما فوق دست به کارهای می زنیم که با اعتقاداتمان تضاد کامل دارد.))

میلگرم مدت ها درباره آزمایشش در روزنامه ها حرف زد و مصاحبه کرد.


او می گفت :قدرت مطلق،فساد مطلق می آورد.انسان هایی که ناگهان در جایگاه قدرت قرار گرفته اند،طبیعت حیوانی خود را بر ملا می کنند و از آزار دادن دیگران لذت می برند.اما ایا قدرت ذاتا فساد آور است؟

در سال 1971 دکتر زیمباردو در دانشگاه استنفورد آزمایشی انجام داد که بار دیگر جهان را لرزاند.

گویی این دو دوست کمر بسته بودند تا هویت انسان را لگد مال کنند و به بشریت بفهمانند که انسانها،انسان نیستند که گرگ یکدیگرند.آزمایش فیلیپ زیمباردو که به (( زندان استنفورد)) مشهور شد آنقدر برای جهان تلخ و تکان دهنده بود که می توانید صدها مقاله پیرامون آن در سایتهای اینترنتی پیدا کنید



زیمباردو از طریق یک آگهی در یک روزنامه افراد داوطلب را جمع کرد.به داوطلبان گفته شد که آنها قرار است دو هفته نقش زندانی و زندانبان را بازی کنند و به ازای هر روز 15 دلار خواهند گرفت.پنجره های آزمایشگاه دانشگاه استنفورد را پوشاندند و آنجا را تبدیل به زندان کردند.داوطلبان هر کدام در نقش خود (زندانبان و یا زندانی) وارد آزمایشگاه زندان شدند.دوربین های مدار بسته،مستقیما رفتار آنها را برای گروه آزمایش کننده پخش می کرد.بعد گذشت چند روز خشونت آنچنان بالا گرفت که کنترل داوطلبان از دست خارج شد و دکتر زیمباردو ازمایش را نیمه کاره پایان داد.



واقعا عجیب بود.زیمباردو و گروه او از میان هفتاد نفر داوطلبی که به دانشگاه آمده بودند،24 نفری را انتخاب کرده بود که از نظر روانی سالم تر به نظر می رسیدند.اما همه آنها در روزهای پایانی رفتاری کاملا سادیستی از خود نشان می دادند.زندانبان ها حتی رفتن به دستشویی را هم موکول به اجازه کرده بودند و به هیچ کس اجازه نمی دادند که به دستشویی برود.بعد زندانی ها را به دستشویی بردند و آنها را مجبور کردند که با دستهای خالی توالت ها را تمیز کنند!بعضی را مجبور کردند بدون لباس روی زمین سفت بخوابند!!در پایان ،کار به شکنجه های جسمی و جنسی هم کشیده شد



زیمباردو کاملا اتفاقی (با انداختن سکه)افراد را به دو گزوه زندانیان و نگهبانان تقسیم کرده بود،اما بعد از آزمایش زندانی ها آنقدر ترسیده بودند که فکر می کردند زندانبان ها به خاطر جثه بزرگترشان انتخاب شده اند..حقیقت این بود که هیکل زندانیان و زندانبان ها با یکدیگر زیاد تفاوت نداشت.آنچه باعث شده بود زندانیان اینقدر احساس حقارت کنند لباس آنها بود.زندانبان ها یونیفرم های تمیز و اتو کشیده به تن داشتند،در صورتی که لباس زندانیان کرباس بود،آنها حتی لباس زیر هم نداشتند.نگهبان ها باتوم های چوبی نیز داشتند و مهم تر اینکه عینک های آفتابی که با زندانی ها چشم در چشم نشوند.



روز قبل از آزمایش،زندانبان ها را در یک سالن جمع کردند.به آنها هیچ دستورالعمل خاصی داده نشد.جز اینکه حق ندارند از خشونت جسمانی استفاده کنند.(( شما مسئول کنترل و اداره زندان هستید.به هر شیوه که می خواهید))

اما تنها بعد از گذشت چند روز زندانبان ها چنان خشن شده بودند که زیمباردو هم از آنها می ترسید.زندانبان ها بر عکس زندانی ها می توانستند در ساعات خاصی به مرخصی و خانه بروندآنها انقدر از این این قدرت سادیستی خوششان آمده بود که در ساعت های اضافه کاری هم آنجا می ماندند بدون اینکه توقع افزایش حقوق داشته باشند.

زندانی ها دمپایی پلاستیکی به پا داشتند و به جای اسم با شماره آنها را صدا می زدند.یک زنجیر هم به دور پای آنها بسته بودند تا مدام به آنها یاد آوری کنند که زندانی هستند،نه موجودات آزمایشی.برای اینکه موقعیت طبیعی تر جلوه کند پیش از آزمایش به زندانیان گفته شد که در خانه بمانند و منتظر تماس آنها باشند.بعد پلیس ها را به در خانه آنها فرستادند تا آنها را به جرم حمل اسلحه دستگیر کنند.پلیس ها هنگام دستگیری حقوقشان را به آنها متذکر شدند.در اداره پلیس از آنها انگشت نگاری شد و بعد با ماشین حمل زندانی به ((آزمایشگاه زندان)) منتقل شدند.

رفتار زندانبان ها آنقدر بد بود که روز دوم شورشی در زندان آغاز شد.نگهبانان با مهارت ((و البته با خشونت)) شورش را مهار کردند.بعد زندانیان را به دو گروه تقسیم کردند.بعضی ها را سلول خوب اسکان دادند و بقیه را در سلول های بد.به این ترتیب آنها در بین زندانیان این تصور را به وجود آوردند که بین آنها خبر چین وجود دارد..این شیوه به قدری موثر بود که دیگر شورش کلانی در زندان صورت نگرفت.جالب تر از همه اینکه در همان زمان این شیوه عینا در زندان های آمریکا صورت میگرفت




.آیا ریشه های خشونت طلبی انسان ها در اعماق وجودشان،ریشه ها و سر چشمه های مشترکی دارد؟

زیمباردو خودش شخصا اعتراف کرد که آنقدر جذب آزمایش شده بود که از روز سوم خودش هم به عنوان رئیس زندان وارد عمل شد.روز چهارم خبر رسید که زندانی ها نقشه فرار دارند.زندانبانها تصمیم گرفتند که زندانیان را به یک زندان متروک که دیگر پلیس از ان استفاده نمی کرد ،منتقل کنند.خوشبختانه پلیس به انها اجازه استفاده نداد.((به خاطر مسائل بیمه)). و این عصبانیت زندانبان ها را بر انگیخت.در روز های بعد سختگیری به اوج خود رسید.آنها زندانیان را مجبور می کردند ساعتها شنا بروند و یا برایشان آواز بخوانند.آنها را برهنه می کردند و به تحقیرشان می پرداختند.بعد برای شکنجه،غذای آنها را به حداقل رساندند.




شب ها وقتی گمان میشد دوربین ها خاموش است و گروه آزمایش کننده دانشگاه را ترک می کردند،رفتار های سادیستی زندانبان ها به اوج می رسید.گروه آزمایش با دیدن صحنه های خشونت در نیمه شب به راستی شوکه شدند.بسیاری از شرکت کننده ها تا مدت ها از فشار روانی رنج می بردند.آزمایش در روز ششم تمام شده اعلام کردند.تقریبا تمام زندانبان ها از پایان زود هنگام آزمایش ناراحت بودند.

تجربه زندان استنفورد در رسانه ها بازتاب گسترده ای داشت.این آزمایش(( به پیروی از آزمایش میلگرم)) به آدم ها فهماند خیلی هم به مهربانی هم امید نبندند.شهروندان بی آزارند چون دست و پایشان بسته است.کافی است کمی به آنها مجال بدهی تا وحشیانگی درون خود را آشکار کنند.



دو زندانی استنفورد در روز های اول آنچنان تحت فشار عصبی قرار گرفتند که زیمباردو بلافاصله آنها را با دو نفر دیگر جایگزین کرد.یکی از زندانی ها خود زنی کرد.یکی از شدت ترس لال شده بود ((البته معلوم شد او خودش را به مریضی زده تا از آن زندان لعنتی خلاص شود.زیمباردو او را معالجه کرد و به زندان بر گرداند.))زندانی شماره 416 آنقدر از رفتار زندانبان ها آزرده بود که دست به اعتصاب غذا زد.او را به سلول انفرادی انداختند.بعد زندانبان ها به زندانیان گفتند اگر می خواهند زندانی شماره 416 از انفرادی آزاد شود باید همه پتو های خود را تحویل دهند.زندانیان ترجیح دادند همه پتوهای خودشان را داشته باشند و زندانی شماره 416 تا صبح از سرما بلرزد.زیمباردو از این رفتار آنقدر شوکه شده بود که شخصا وارد عمل شد و به زندانبانها گفتند زندانی انفرادی را آزاد کنند.



بعد زیمباردو به زندانیان گفت که اگر تمام در آمد خود را((روزی 15دلار))به زندانبان ها ببخشند،همان روز آزاد می شوند.بیشترشان بلافاصله قبول کردند..زیمباردو نوار های زندان را برای پنجاه نفر از دوستانش نمایش داد.تنها یک نفر از آنان – یک زن – گفت که این آزمایش غیر اخلاقی بوده است.49 نفر دیگر یا خندیدند و یا آرزو داشتند کاش جای زندان بانها بودند


دو ماه بعد از آزمایش،مجری برنامه تلویزیونی توانست زندانی شماره 416 )که بیش از دیگران مورد شکنجه و آزار قرار گرفته بود) و خشن ترین زندانبان(که خود را جان وین می نامید) روبروی هم قرار دهد.آنها گفتند رفتارشان آن طور بوده چون فکر می کردند از آنها چنین انتظاری می رود و قرار است کلیشه زندانیان و زندانبانها را در سینما بازی کنند.با این حال هر دو اعتراف کردند ماجرا در ابتدا با بازی کردن شروع شده و بعد این نقش انقدر درونی شده که کنترل از دستشان خارج شده است.پس از آن اریک فروم نقد تندی بر آزمایش زندان استنفورد نوشت.او گفت نتیجه زیمباردو از این آزمایش بسیار ساده انگارانه بوده است و نتایج حاصل از این زندان آزمایشگاهی را نمی توان به جامعه واقعی تعمیم داد.زیمباردو به این انتقاد ها جوابی نداد،چرا که شانس با او یار بود.چند ماه بعد از پایان آزمایش او،رسوایی های زندان های سن کوئنتین و اتیکا در آمریکا بر ملا شد.




زندانیان اتیکا در سال 1971 شورشی عظیم به راه انداختند.آنها خواستار امکانات رفاهی،حمام و امکان ادامه تحصیل بودند.شورش با حمله پلیس و کشته شدن 40 نفر پایان یافت.رسانه ها نوشتند زندانی ها در هنگام حمله گلوی گروگانها را بریده اند.اما بعد خبر رسید بیشتر گروگانها با گلوله های پلیس از پای در آمده اند.تجربه زندان اتیکا نتایج آزمایش زیمباردو را به کلی تایید کرد


آدمها وقتی اجازه بیابند هر کاری را که بخواهند انجام می دهند.یک افسر پلیس وقتی به این مقام می رسد،مکن است به راحتی سو استفاده از دیگران را آغاز کند.در واقع موقیعت است که رفتار آدمها را شکل می دهد و نه باورهای شخصی آنها.



تجربه زندان استنفورد و اتیکا و سن کوئنتین در هزاره سوم هم تکرار شد.زندان ابو غریب که در زمان رژیم صدام به زندان شکنجه مشهور بود،بعد از حمله آمریکا و سقوط صدام باز هم شکنجه گاه باقی ماند.عکس هایی که از زندانیان برهنه ابوغریب به بیرون نشت کرد،اگر چه برای روزنامه ها بسیار جنجال آفرین بود،اما خبر تازه ای در بر نداشت.سربازان آمریکایی و انگلیسی این بار در عراق به مدل میلگرم و زیمباردو تجسم بخشیده بودند.



در سال 1984 تنها 4000هزار زندانی سیاسی در این زندان کشته شده بودند و اجسادشان تحویل کارخانه های صابون سازی شده بود.اما در سال 2003 و 2004 وحشیگری تفاوتی با رژیم بعثی سابق نداشت.زندانبانها سگ ها را به جان زندانیان برهنه می انداختند.آنها را با صندلی کتک می زدند و با پوتین بر روی پاهای برهنه شان می پریدند.مردها را مجبور می کردند لباس زنانه بپوشند و از زندانیان برهنه زن و مرد فیلمبرداری می کردند.یک بار یک زندانی را روی جعبه ای قرار دادند و کیسه های ماسه روی سرش گذاشتند و به اعضای بدنش سیم وصل کردند تا ادای شوک الکتریکی را در آورد.(تکرار عینی آزمایش میلگرم در دنیای واقعی).زندانبانهای زندان ابو غریب روی بدن زندانیان دشنام می نوشتند،به گردن آنها قلاده می بستند،لامپهای شیمیایی را می شکستند و روی بدن زندانیان مایع فسفری می ریختند،روی آنها ادرار می کردند،اسلحه خود را روی شقیقه شان فشار می دادند،به آنها تجاوز جنسی می کردند.یک بار صورت یک زندانی را به دیوار کوبیدند و بعد خودشان بخیه زدند.عکس های بعدی از این هم تکان دهنده تر بود.زنها و مردهایی که کنار اجساد ایستاده بودند و عکس یادگاری انداخته بودند.

زیمباردو گفت بار دیگر کسالت زندانبانها و احساس قدرت،آنها را به سوی سوءاستفاده های غیر انسانی و رفتار پورنو گرافیک سوق داده است.زندان ذاتا یک تجربه غیر انسانی است و در هر دولتی نمود پیدا کند (رژیم صدام و یا آمریکا) به سوءاستفاده خواهد انجامید.سربازان امریکایی در موقعیتی مشابه زندان استنفورد قرار گرفته بودند و طبیعی بود که دست به چنین کاری بزنند.بعد گفته شد سربازان تحت تاثیر مافوقهای خود در پنتاگون بوده اند و از دونالد رامسفلد مجوز رسمی داشته اند.تفاوتی نداشت.این مدل هم تجربه تلخ تر از میلگرم را اثبات می کرد.

زندانبانهای ابوغریب با پوشاندن سر زندانیان در یک گونی،بیش از هر چیز انسان بودن انها را انکار کرده بودند.

اگر شما بر انسانی قدرت بیابید که به خاطر لباس و یا طرز زندگی اش در زندان،شباهتی به انسان ندارد،راحت تر به رفتارهای غیر انسانی روی می آورید.



شیفتگان نازی آنچنان شیفته خون آریایی

خود بودند که به راحتی یهودیان را در کوره ها می انداختند.با این همه یک سوال هنوز ذهن را می آزارد.

اگر قدرت ذاتا فساد آور است،آیا همه ما مشغول سوءاستفاده از زیر دستان خود نیستیم؟



سخت گذشت برمن تا فهمیدم هیچ کس با هیچکس فرق ندارد...
در هنگام ناامیدی موسیقی گوش کنید
اگرچه ماساژ بدن می‌تواند ناامیدی را کاهش دهد ،اما تحقیقات جدید نشان می دهد یک روش ارزان تر ، راحت تر و موثرتر وجود دارد و آن گوش دادن به موسیقی است.

یک تحقیق جدید نشان می‌دهد ماساژ دادن می‌تواند میزان ناامیدی را در بیماران تا ?? درصد کاهش دهد.اما محققان متوجه شدند گوش‌ دادن به یک موسیقی ملایم و لذت بخش اثر بهتری در کاهش علائم ناامیدی در انسان دارد.

کارن شرمن از موسسه تحقیقات سلامت در این باره گفت : پی بردن به این موضوع که گوش دادن به موسیقی می‌تواند تا این اندازه به کاهش علائم ناامیدی در انسان کمک کند ، ما را شگفت زده کرد.این موضوع نشان می‌دهد فواید ماساژ دادن بیش‌تر مرتبط به پاسخ آرامش‌بخشی است که بدن دریافت می‌کند.

این اولین بار است که تحقیقاتی در مورد فواید ماساژ در کاهش علائم ناامیدی در بیمارانی که به شدت به این اختلال روحی دچار هستند انجام می شود.

برای بررسی این موضوع محققان به ?? بیمار مبتلا به ناامیدی انواع مختلف روش‌های درمانی را تجویز کردند .تعدادی از آن‌ها ?? جلسه ماساژ یک ساعتی دریافت کردند و به تعدادی دیگر توصیه کردند که دراز کشیده و به موسیقی ملایم گوش کنند.

در این تحقیقات مشخص شد تقریبا همه این روش‌ها به یک میزان می‌تواند در کاهش علائم ناامیدی در انسان موثر باشند.

شرمن در این باره گفت : به این ترتیب گوش دادن به موسیقی می‌تواند به عنوان یکی از بهترین روش‌ها در کاهش علائم ناامیدی در بیمارانی که به این اختلال دچار هستند به کار بیاید.گوش دادن به موسیقی بسیار کم‌هزینه است و می‌تواند مانند دیگر روش‌ها به انسان آرامش دهد.

نتایج این تحقیقات در نشریات ناامیدی و افسردگی به چاپ رسیده است.

یه چیزی بهت بگم؟ همین الان برای خودت و عزیزات انجام بده.

من توی همین نی نی سایت با دکتر گلشنی آشنا شدم یه کار خیلی خفن و کاملاً رایگانی دارن که حتماً بهت توصیه می کنم خودت و نزدیکانت برید آنلاین نوبت بگیرید و بدون هزینه انجامش بدید.

تنها جایی که با یه ویزیت آنلاین اختصاصی با متخصص تمام مشکلات بدنت از کمردرد تا قوزپشتی و کف پای صاف و... دقیق بررسی می شه و بهت راهکار می دن کل این مراحل هم بدون هزینه و رایگان.

لینک دریافت نوبت ویزیت آنلاین رایگان

هیچ وقت دقت کرده اید ، چرا ؟؟!!

چرا راننده ها زیر بارون دلشون فقط برای زنها می سوزه؟
چرا استادها به دخترها بهتر نمره میدن؟

چرا بارون میاد، ترافیک میشه؟
چرا تو خونه 40 متری ال سی دی 52 اینچی میذارن ؟
چرا به هرکی مسن تره بیشتر اعتماد می کنن؟
چرا از در که میخوان رد بشن تعارف میکنن ولی سر تقاطع به هم رحم نمیکنن؟
چرا تو شهروند و هایپراستار و ... چشم میدوزن به سبد همدیگه؟
چرا از تو ماشین پوست پرتغال می ریزن بیرون؟
چرا تو اتوبان وقتی به ماشین جلویی می رسند چراغ میدن؟
چرا وقتی می رن لباس بخرن بقیه مغازه ها رو هم نگاه می کنن؟
چرا قبل از ازدواج دنبال پول طرف مقابلن نه اخلاقش؟
چرا بعد از ازدواج دنبال اخلاق طرف مقابلن نه پولش؟
چرا همه دوست دارن از این کشور برن؟
چرا اونهایی که رفتن می خوان برگردن؟

چرا روز پدر همه لباس زیر کادو می خرند؟
چرا مردها روز زن فقط طلا و ادکلن کادو می خرند؟
چرا مردها مناسبتهارو فراموش میکنن؟
چرا فیلم زیاد می بینن ولی کتاب نمی خونن؟
چرا اونهایی که زبانشون خوبه هم فیلم رو با زیرنویس نگاه میکنن؟
چرا باجناقها هیچوقت از هم خوششون نمیاد؟
چرا زنها بچه برادرشون رو بیشتر از بچه خواهرشون دوست دارند؟
چرا پدر دخترها تو خواستگاری کمتر از همه حرف می زنن؟
چرا مراسم ختم ساعت 5 بعد از ظهر تشکیل میشه؟
چرا زنها با اینکه قلبا زن زلیلیسم رو قبول ندارن ازش دفاع میکنن؟
چرا زنها نمیتونن ماشین پارک کنن؟
چرا زنها تو هر مهمونی نباید لباس تکراری بپوشن؟
چرا تو مهمونی اگه موز بخورن بی کلاسیه ولی سیب و پرتغال نه؟
چرا هر رابطه ای یا باید مخفی باشه یا به ازدواج ختم بشه؟
چرا اگه دوستمون ماشین و خونه بخره ما چشمامون در میاد؟
چرا با اینهمه شاعری که در طول تاریخ دارن شعر ترانه هاشون رو مریم حیدرزاده میگه ؟
چرا با موسیقی سنتی شون نمیشه رقصید؟
چرا سه تار سه تا تار نداره؟
چرا قرارداد کارمندی رو کارفرماها تنظیم میکنن؟
چرا اکثر ماشینها یا سفیدن یا سیاه یا نقره ای؟
چرا نمیشه با کت و شلوار کتونی پوشید؟
چرا ترکها نمیتونن با هم فارسی صحبت کنن؟
چرا زنها وقتی ابرو بر می دارن روحیشون بهتر میشه؟(چه ربطی داره ابرو با روحیه)؟
چرا زنها لوازم ارایش رو روی شصتشون تست میکنن؟ چرا مثل کرم پشت دستشون نمی زنن؟
چرا زنها وقتی رژلب می زنن گردنشون رو به سمت آینه دراز می کنن؟
چرا مردها فرق آرایش 5 هزار تومنی رو با آرایش یک میلیون تومنی رو نمیفهمن ؟
چرا زنها 256 رنگ رو با اسم بلدن درحالیکه در طبیعت 10-12 رنگ بیشتر وجود نداره؟
چرا کادوهای عروسی رو یه روز بعد از عروسی (پاتختی) می دن؟
چرا داماد باید برقصه ؟
چرا موقع پخش صحبتهای رئیس جمهور زیرنویس تبلیغاتی نمی ذارن؟
چرا مردم تو تاکسی راجع به سیاست صحبت میکنن؟
چرا وقتی یه چیزی خوبه میخایم صاحابش بشیم؟
چرا وقتی خانومها به تقاطع می رسن بجای ترمز رو گاز فشار میارن؟
چرا قسمت مردانه اتوبوس بزرگتر از قسمت زنانه است؟
چرا تو اتوبان دست انداز میذارن؟
چرا کسی برای صبحونه کسی رو مهمون نمیکنه؟
چرا پشت کامیونها شعر می نویسن ؟
چرا تو هر کوچه ای بجای یکی چندتا تکیه هست؟
چرا سر عقد عروس دفعه سوم میگه بله؟
چرا آدمها وقتی عکس میگیرن روپنجه بلند می شن؟
چرا با اینکه همه فضولند از فضولی بدشون میاد؟
چرا راننده تاکسی ها از همه بدتر رانندگی میکنن؟
چرا مردها ترجیح میدن گم شن اما آدرس نپرسن؟
چرا با پیتزا دوغ نمیخورن؟
چرا با اینکه میدونی چرت و پرته نوشته رو تا آخر خوندی؟
سخت گذشت برمن تا فهمیدم هیچ کس با هیچکس فرق ندارد...
اسمتون چقدر معروفه؟؟

فهمیدن اطلاعات بیشتر درباره اسممان می تونه سرگرمی جالبی باشه ، شاید شما هم دوست داشته باشید بدونید که اسمتون چندمین اسم معروف در دنیاست ، چند نفر در آمریکا هم اسم شما هستند ، چه نسبتی از مردم دنیا با شما هم اسم هستند ، شکل اسمتون با حروف بریل ، کد مورس و زبان بارکد به چه صورت است و یا اینکه بدانید آیا اسم شما به عنوان نام معروف تره یا نام خانوادگی ! همه این ها را می توانید در سایت pokemyname و با زدن اسم خود در کادری که در صفحه اول آن مشخص هست با خبر شوید ،

http://www.pokemyname.com
سخت گذشت برمن تا فهمیدم هیچ کس با هیچکس فرق ندارد...
کدام گوشی موبایل مناسب شماست؟

اگه میخواید ببینید کدوم گوشی موبایل مناسب شماست روی این لینک کلیک کنید




http://www.anoek.com/en/
سخت گذشت برمن تا فهمیدم هیچ کس با هیچکس فرق ندارد...
از طریق لینک زیر و با آپلود عکسی از خودتون میتونید ببینید که 20 سال بعد چه شکلی هستین. خیلی جالبه




http://www.in20years.com/
سخت گذشت برمن تا فهمیدم هیچ کس با هیچکس فرق ندارد...

چند واقعیت در مورد چای


1- بوته چای جزو معدود گیاهانی است که به دلیل وجود سموم فراوان در بافت آن، در طبیعت هیچ آفت جدی به جز انسان ندارد! مزارع این گیاه نیاز به سمپاشی ندارند و هیچ چرنده، پرنده، حشره و ... به آن نزدیک نمی شود. اگر در بین علوفه چهارپایان (هر نوع که باشند) حتی کمی برگ چای باشد، حیوان به محض جویدن آنها را از دهانش بیرون می ریزد

2- در بسیاری از مناطق کشاورزی، برای آن که احشام و سایر حیوانات به مزارع و کشتزارهای مختلف نزدیک نشده و زراعت را خراب نکنند، اطراف آنها را بوته چای می کارند. حیوانات با مشاهده بوته چای به مزرعه نزدیک نمی شوند!

3- اولین وارد کننده تخم این گیاه به ایران در اوایل دوره قاجار انگلیسی ها بودند که با همکاری عناصر خودفروخته ای در دربار قاجار، کشت این گیاه و نوشیدن دم کرده آن را در ایران رواج دادند. واقعیت آن است که حکمای ایران زمین از چند هزار سال قبل با این گیاه آشنایی داشته و به خوبی می دانستند که این گیاه ارزش غذایی نداشته، بلکه مصرف غیر دارویی آن مضر است.

4- موادی که در اصطلاح علم شیمی ساختار مولکولی حلقوی دارند (مواد آروماتیک) سرطان زا هستند. پلی فنول یکی از مواد آروماتیک است که چای هم این ماده را دارد. فنول چیست؟ فنول یک ماده دارای ترکیبات حلقوی است که بر روی پوست، کبد و سیستم گوارش اثرات نامطلوبی می گذارد. جالب اینجاست که قریب به اتفاق مواد معطر شیمیایی که در کارخانجات به چای اضافه می کنند هم جزء مواد آروماتیک و سرطان زا هستند! (گل بود به بلبل هم آراسته شد!!)

5- مصرف چای (خصوصاً پس از غذا که سال هاست عادت بسیاری از ایرانیان شده است) جلوی جذب آهن معدنی موجود در غذاها توسط بدن را می گیرد که در نتیجه منجر به بروز بیماری کم خونی مزمن در مصرف کنندگان می شود. چای دارای ترکیباتی به ‌نام تانن است که مزه‌ تلخ چای را ایجاد می کند. تانن‌ها با آهن، ایجاد رسوب می‌ نمایند و این رسوب به دلیل درشتی ملکول و سنگینی، غیر قابل جذب توسط بدن است. لذا در صورتی که غذای مصرفی دارای آهن بوده و بلافاصله بعد از آن چای مصرف شود، از جذب آهن آن جلوگیری می کند. فراموش نکنید که عارضه کم خونی خود باعث ده ها بیماری دیگر در بدن می شود.

6- همان گونه که گفته شد چای دارای ماده ای است به نام تانن. این ماده بسیار مدرر است و به همین خاطر مایعات بدن را دفع کرده و پلاسما غلیط می شود. آنزیم ها در پلاسمای غلیظ نمی تواننند فعالیت کنند و به همین خاطر مواد زاید در بدن انبار شده و موجب بیماری های گوناگون می شود. ضمناً تانن موجب فعالیت بیش از حد سلول های اپیتلیال کلیه شده و کلیه را به مرور از کار می اندازد!

7- گیاه چای دارای ماده ای است به نام اگزالیک اسید، که مسموم کننده بوده و اختلالات متابولیسمی ایجاد می کند. این ماده در کلیه رسوب کرده و سنگ های کلیوی اگزالیک را موجب می شود.

8- مصرف زیاد چای دندان ها را لک دار و سیاه می کند.

9- چای ترشح اسید معده را تحریک می کند و همچنین به دلیل ماهیت اسیدی خود، در بروز زخم معده مؤثر است.

10- در هر فنجان چای بین 60 تا 75 میلی گرم کافئین وجود دارد که LDL خون را افزایش می دهد و عاملی می شود برای انفارکتوس های قلبی و مغزی، ولی البته آرام بخش است و در دراز مدت اعتیاد ایجاد می کند!

11- به دلیل وجود مقدار زیادی از ماده کافئین در چای، براى عده اى باعث تحریک اعصاب و یا تپش قلب می شود. همچنین نوشیدن چاى پررنگ براى خانم ها احتمال ابتلا به سرطان سینه را افزایش مى دهد.

12- ماده آرام بخش دیگری در چای وجود دارد به نام تئین که محرک سیستم اعصاب سمپاتیک است و موجب افزایش ترشح آدرنالین می شود. تئین موجب کاهش مقدار منیزیم داخل سلول ها می شود. منیزیم ماده ای است که در سلول قرار دارد تا با انواع سرطان ها مبارزه کند و با نوشیدن چای این ماده مفید از بدن خارج می شود.

13- به نظر شما چرا اغلب افراد چای خور جدی، هنگامی که تصمیم به ترک چای می گیرند با علایمی مشابه با علایم معتادان مواد مخدر در هنگام ترک مواد مذکور (همچون سردرد، بی خوابی، بی حوصلگی، آشفتگی روحی و ...) مواجه می شوند؟! آیا این موضوع که ادعا شده است سال هاست تولید کنندگان چای در کشورهای خارجی برای حفظ مشتریان خود به چای مواد افزودنی مضر و اعتیادآوری اضافه می کنند قابل اعتنا نیست؟

14- چند نفر معتاد به مواد مخدر را می شناسید که سیگاری نباشند؟ و چند نفر سیگاری را می شناسید که چای خورهای قهاری نباشند؟! چای به دلیل مواد افیونی طبیعی که در خود داشته و مواد شیمیایی که در فرآیند تولید توسط بسیاری از تولیدکنندگان به آن اضافه می شود، مقدمه ای برای آمادگی بدن جهت پذیرش انواع اعتیادها به مواد مضر دیگر است.

15- اگر دقت کنید قریب به اتفاق مواد سمی در طبیعت دارای طعم تلخ می باشند. شاید پروردگار مهربان با این گونه خلقت خواسته است به موجودات هشدار دهد که چه موادی خوراکی نیستند و باید از آنها پرهیز کنند. چای یکی از تلخ ترین گیاهان موجود در طبیعت است که البته با روش های مختلف سعی در کاهش این تلخی و صد البته عادت دادن ذایقه مردم به آن دارند.

Unprocessed raw Olive fruit is also terribly bitter. How about that? I just wonder

16- همه این ها که گفته شد برای چای سبز که خشک شده سریع برگ سبز چای می باشد صادق است. چای سیاه که دم کرده مضرتری از چای سبز است با انبار کردن برگ سبز چای در مکان های گرم، پوسیده شدن و تخمیر این برگ ها، تغییر رنگ آنها به قهوه ای و سیاه (مشابه عملی که باغبانان در وسط باغ با بر روی هم تلنبار کردن برگهای درختان انجام می دهند تا پوسیده شده و تبدیل به کود گردند)، سپس خشک کردن این برگهای پوسیده بدست می آید!

17- بدتر از چای سبز و چای سیاه، چای های جدید طعم داری هستند که دارای اسانس های شیمیایی مختلف بوده و تمامی مضرات دو نوع چای قبلی را دارند بعلاوه مضرات مواد شیمیایی عطری و طعم دهنده های مصنوعی! (هرچه خوبان همه دارند آن یک جا دارد!!)

18- یکی از موارد مرسوم در جامعه ما (خصوصا در مراسم، جشن ها، سمینارها و ...) مصرف بسیاری از نوشیدنی ها در لیوان های یک بار مصرف پلاستیکی است. این ظروف به خصوص در مجاورت با نوشیدنی های داغ به سرعت مواد فوق العاده سمی و خطرناک نفتی را آزاد می کنند. برای امتحان می توانید در یکی از این لیوان ها چای داغ بریزید و چند دقیقه ای کنار بگذارید تا سرد شود. خواهید دید که پرده ای از مواد نفتی روی آن می بندد!

19- در انواع چای های بسته ای (معروف به Teafix یا Lipton)، ضایعات/ته مانده های چای که قابل ارایه به شکل عادی نیستند در بسته های کاغذی که برای جلوگیری از وارفتن آنها در آب جوش، پروسه های شیمیایی مختلفی روی آنها انجام شده و آغشته به انواع مواد مضر هستند قرار می گیرند. پاره ای از مواد شیمیایی موجود در کاغذ مذکور در آب جوش حل شده و وارد بدن مصرف کننده می شوند!

20- ابو علی سینا (نابغه ایرانی در طب ) در طب سنتی از چای به عنوان ماده ی پست غذایی نام می برد و از آن فقط برای مصارف درمانی در شرایط خاص استفاده می کرده است.

21- ممکن است علیرغم خواندن موارد فوق به دلیل تبلیغات زیادی که در قالب مقالات و اخبار مختلف شبه علمی به خورد جامعه داده می شود، هنوز باور نکرده باشید که مصرف این نوشیدنی همه جا تا این حد مضر است. بسیاری می پرسند که اگر واقعاً چای مضر است پس چرا این قدر در رسانه ها از آن تعریف شده و در همه جا مصرف می شود؟ پاسخ آن است که اولاً ما نفی نمی کنیم که چای فواید اندکی نیز دارد، اما این فواید قابل مقایسه با مضرات فراوان آن نیستند. مانند شراب و قمار که در آنها منافعی هست، اما ضررهای آنها بسیار بیشتر است. ثانیاً فراموش نکنید که تجارت چای گردش مالی میلیاردی در سراسر جهان دارد. به نظر شما مافیاها و کارتل های تجاری بزرگی که از این راه منافع و سود سرشاری می برند به این راحتی اجازه می دهند که حقایق برای مردم آشکار شوند؟! فراموش نکنید که در اوایل قرن بیستم شرکت های سازنده سیگار و دخانیات به پاره ای از دانشمندان بی وجدان مخفیانه پول می دادند تا مقالات به ظاهر علمی در رد خطرات دخانیات و حتی طرح فواید استفاده از آن نوشته و در مجلات معروف علمی آن زمان چاپ کنند. اسناد این تبانی های بزرگ و کثیف در اواخر قرن بیستم منتشر شد، یعنی زمانی که همه ذینفعان ماجرا مرده بودند و مضرات بلای خانمانسوز دخانیات بر همه آشکار شده بود! دور از واقعیت نیست که گفته شود مشابه چنین اتفاقاتی در زمانه ما هم برای چای، موبایل، نوشابه، سوسیس، کالباس و سایر موارد مشابه رخ می دهد و این ما هستیم که باید عقلمان را قاضی کرده و سلامتی خود و اطرافیانمان را فدای مطامع مادی عده ای از خدا بی خبر نکنیم.

22- بعضی می پرسند اگر مصرف چای این قدر مضر است چرا خداوند آن را آفریده است؟! پاسخ ساده است: خداوند حکیم هیچ موجودی را در عالم بدون دلیل و حکمت خلق نکرده است، اما این به معنی آن نیست که هرچه آفریده شده خوردنی و دارای ارزش غذایی است!! بوته چای یکی از بهترین گیاهانی است که می تواند هوا را از انواع آلودگی ها پاک کرده و حجم زیادی اکسیژن تولید کند. دلیل آن که هوای مزارع چای بسیار مطبوع است نیز همین واقعیت می باشد.

در حقیقت بشر امروز اگر عاقلانه فکر کند باید به جای خوردن برگهای چای، بوته آن را به عنوان یک تصفیه کننده عالی هوا در سرتاسر معابر شهرها بکارد. شاید یک دلیل دیگر برای آن که مصرف خوراکی چای مضر است همین باشد که این گیاه سموم موجود در هوا را به خود جذب می کند! همچنین به دلیل این که گیاه چای اسیدی است، ماده ضد عفونی کننده خوبی می باشد. لذا برای شستشوی چشم های عفونی و لثه های عفونی مفید است. در طب سنتی برای درمان چشم عفونی شده نوزادان در عوض انواع و اقسام داروهای شیمیایی و آنتی بیوتیک های دارای اثرات مضر جانبی فراوان، با استفاده از آب جوشانده چای چشم نوزاد را طی چند نوبت شستشو می دهند.

23- اگر می پرسید که چه باید کرد، عرض می کنم: اولاً اطلاع رسانی وسیع در بین همه آنها که دوستشان داریم. ثانیاً رواج ده ها دم کرده طبیعی خوش طعم، مفید و باصرفه که جانشینان بسیار مطلوبی برای چای مضر هستند در سطح جامعه (برای شروع از خانه خود و نزدیکانتان شروع کنید).

به عنوان مثال می توانید به تناوب از جوشانده بادرنج بویه (گیاه مورد علاقه زنبور عسل )، دم کرده برگ گیاه به لیمو (گیاهی با برگ های شبیه نعنا، با شربت به لیمو اشتباه نکنید)، دم کرده میوه نسترن، دم کرده گل گاوزبان، دم کرده بابونه، جوشانده تخم گشنیز (به صورت آسیا شده)، دم کرده پونه، دم کرده زنجبیل، دم کرده زیرفون، دم کرده برگ تیول و ... ده ها جوشانده و دم کرده طبیعی و مفید دیگر استفاده کنید.
15 نکته جالب و خواندنی در مورد جن ها که نمی دانستید
- جن دارای عقل است . اما نه عقل ابزار ساز و عقل فلسفی و خلاقیت هنری .عقل جن به معنای قوه ی ارزیابی امور روزمره یا همان عقل معاش ؛ و قوه تشخیص است ؛ به اضافه هوشی سرشار ؛ اعم از قدرت خواندن فکر و جستجو و یافتن گذشته و آینده.


1-جن جانوریست دارای شعور؛ و فیزیکی غیر ارگانیک ؛ که از لحاظ شان وجودی ؛ از دید ادیان پایینتر از انسان و بالاتر از حیوان جای می گیرد .در فرهنگ فارسی به آن دیو و در فرهنگ عرب به آن جن و در فرهنگ لاتین demon یا jinn نام گرفته است. جن به معنای چیزی است که؛ پوشیده شده ؛و منظور پوشیده ماندن او از حواس ماست.

2- خصوصیات فیزیکی جن از دید انسان؛ اعجاب آور است. عنصر اصلی وجودی جن آتش است وبه علت نداشتن عنصر خاک ؛در وجودش مانند بارباپاپا ؛می تواند به هر شکل و اندازه ای تبدیل شود. و بسیاری از چیزها را در یک آن ؛جا به جا کند .همچنین سرعت نقل مکان بسیار بالایی دارد. می تواند مثلا ظرف 5 دقیقه فاصله بین لاهور و تهران را طی کرده و برگردد.

3- جن ابزار ساز نیست ؛ وبه علت خصوصیات فیزیکی منحصر بفرد ؛قادر است در هر مکان و شرایطی زندگی کند ؛وبرای همین به خانه و مسکن نیازی ندارد. زیرا سرما و گرما و باد و بوران بر او کارگر نیست .جن به وسایل حمل و نقل بی نیاز است ؛ و از اینجا می توان فهمید که جن ها دارای صنعت و تکنولوژی نیستند ؛ و شهر و کاشانه ای ندارند مکان معمول زندگی آنها کوه وجنگل و دشت است.

4- جن مانند همه جانداران غذا مصرف می کند . اما به مقداری بسیار کمتر از انسان.

5-جن ها مثل انسان جنسیت ونر یا ماده دارند . تولید مثل می کنند و تشکیل خانواده می دهند ؛ و به صورت جماعت زندگی می کنند و جامعه ندارند.

6- جن نسبت به انسان زیاد عمر می کند . حدود 1000 سال به بالا .جن هایی که در سوره ی جن از آنها نام برده شده ؛ که وقتی اولین بار آیات قرآن را شنیدند ؛ از شدت ازدحام داشتند بر سر هم خراب می شدند ؛ احتمالا هنوز زنده اند . جن ها مانند انسان داناونادان ؛ .فرمانده و فرمانبردار ؛ ارباب و بنده ؛ کافر و متدین ؛ شفیق و شرور دارند.وقتی که مردند از بین میروند و نیازی به قبر و گورستان ندارند.

7- جن دارای عقل است . اما نه عقل ابزار ساز و عقل فلسفی و خلاقیت هنری .عقل جن به معنای قوه ی ارزیابی امور روزمره یا همان عقل معاش ؛ و قوه تشخیص است ؛ به اضافه هوشی سرشار ؛ اعم از قدرت خواندن فکر و جستجو و یافتن گذشته و آینده.


8- جن ها مانند انسان نامگذاری می شوند ؛ و دارای اسم و رسم و شهرت هستند دارای زبان خاص ؛ و قوه تکلم هستند و قادر به فهم زبان آدمیان.

9- معروف ترین جن ؛ ابلیس ؛ یا همان شیطان نام دارد ؛ که وصف حال او را شنیده اید ؛ که چون بسیار در قرب به حق کوشید به جایگاه فرشته های مقرب رسید ؛ اما چون حاضر به سجده بر انسان ؛ یعنی شریک قرار دادن بر خدا نشد از درگاه رانده شد.

10- جن در شرایطی قادر به تسخیر انسان ؛ و انسان در شرایطی ؛ قادر به تسخیر جن است . انسان مسخر شده را مجنون؛ یا دیوانه ؛یا دیو زده ؛ و جن تسخیر شده را ؛موکل می نامند. گویند خود جنیان بر سه قسمند: دیو.؛جن وپری ؛که از لحاظ مکانی ؛ مادون فرشته هستند.

11- جن می تواند در مواردی تربیت شده ؛ به انسان خدمت کند. چنین سنتی در میان جنگیران ایران و پاکستان وهند وجود دارد . اما به طور کل ؛ نه بودا ؛ نه دالای لاما ؛ نه اولیا الله ؛ و نه عرفا و نه پیامبران هیچکدام ؛به مدد خواستن از موجوداتی که مثل انسان ؛خطا و اشتباه و گناه می کنند ؛توصیه نکرده اند اما همگی؛ وجود آنها را تایید کرده اند .

12- جنیان مانند امواج رادیویی و ماهواره ای ؛با ما هستند ظاهر نمی شوند ؛اما حاضرمی شوند و بعضی از انها ؛درخانه ها و بدن شخصیت های ضعیف ؛رفت و آمد می کنند. یکی از راه های دور کردن جنهای مزاحم ؛خواندن و آویختن 4 آیه از قران است ؛ که با قل شروع می شوند . و بسیاری ادعیه ؛که درکتب مختلف وجود دارند.اماراه دورکردن انسان شرورچیست!؟

13- جن ها ؛ بعضی از ما را؛ به شکل همزاد و غیر همزاد دوست دارند؛ کمکمان می کنند ؛همینطور جواهرات و اشیای قیمتی ما ؛ازجمله انگشترهایی با نگین سنگ (مخصوصا عقیق)را بسیار دوست دارند (ومخصوصا اگر بر آن آیات و اوراد حک شده باشند) .اگر دوستمان داشته باشندو سخنی باماداشته باشند ؛بیشتربه خوابمان می ایند و دلسوزی خود را اعلام می کنند .خیلی ازآنها خدمتگذار ارواح اولیا هستند و دست ماراگرفته اندو خیلی ها هم به کرداراکثرآدمیان اهل شیطنت.بیشتر آنها بی ضررند و مثل ما گرفتار این دنیا و درگیر و دار تقدیر خویشند.

14- اما آنان که ماورای طبیعت ؛ و موجوداتش را باور ندارند؛ چند دسته اند :کسانی که انچه که نمی بینند را باور ندارند . اینها معمولا فقط آنتی تزقصه های جن وپری مادربزرگ ها هستند؛ که حتی زحمت دانستن کوچک ترین اطلاعاتی جز نقد داستان گرمابه های تاریک وکوتوله های پاسمی و عروسی جن ها رابه خودشان نداده اند. این تیپ آدمها از 7 سالگی که مادر بزرگه داستان های جن وپری را برای ترساندن و خواب کردنشان تعریف می کرده ؛هنوز زیر لحاف هستند.و یا اینکه هارد دیسک کوچکشان از مسئله پر شده و دیگر تاب و یارای درک و پذیرش راز را ندارند.مثل من چهارتا کتاب خوانده اند و تمام ماجرا را در همان چهارتا دیده اند.و گروهی که پوچ یا ابسورد هستند: کسانی که خویش را منکرند چه رسد به ماورای خویش . و گروه آخر کسانی که جنها ؛ دستشان می اندازند و در مجالس احضار ارواح ؛در نقش یک روح برایشان شیرین کاری می کنند ؛تا فردا در مدح روح ؛کتاب چاپ کنند و جایزه بگیرند.
جن برای انسان ؛ از انسان خطرناک تر نیست . همانطور که انسان برای کوسه ؛ از کوسه خطرناک تر است!(در تاریخ بشر حتی یک مورد مرگ انسان به دست جن گزارش نشده در حالی که فقط در دوره حکومت استالین 35 میلیون روس به قتل رسیدند آمار کشتار جنگ های مذهبی صلیبی و جنگ های جهانی و قومی و قبیله ای پیش کش) در حقیقت هیچ چیز ؛ هراس ناک تر و هوس ناک تر از انسان نیست ؛ که به قول توماس هابز :انسان گرگ انسان است.

15- در کل؛ و بدون در نظر گرفتن موارد خاص ؛ آنها به ما کاری ندارند .ماهم به آنها کاری نداریم . ازدود و دم و سر و صداهای شهر و بوی فاضلاب و ...... فراریند .مثل ما کار و مکافات دارند. و دست آخر اینکه ؛به عقیده من: با تمام این اوصاف ؛تفاوت اساسی با ما ندارند زیرا که : آنها هم رنج می کشند.
سخت گذشت برمن تا فهمیدم هیچ کس با هیچکس فرق ندارد...
10 سوالی که خدا از تو نمیپرسد!!

1- خداوند از تو نخواهد پرسید پوست تو به چه رنگ بود
بلکه از تو خواهد پرسید که چگونه انسانی بودی؟

2- خداوند از تو نخواهد پرسید که چه لباسهایی در کمد داشتی
بلکه از تو خواهد پرسید به چند نفر لباس پوشاندی؟

3- خداوند از تو نخواهد پرسید زیربنای خانه ات چندمتر بود
بلکه از تو خواهد پرسید به چند نفر در خانه ات خوش آمد گفتی؟

4- خداوند از تو نخواهد پرسید در چه منطقه ای زندگی میکردی
بلکه از تو خواهد پرسید چگونه با همسایگانت رفتار کردی؟

5- خداوند از تو نخواهد پرسید چه تعداد دوست داشتی
بلکه از تو خواهد پرسید برای چندنفر دوست و رفیق بودی؟

6- خداوند از تو نخواهد پرسید میزان درآمد تو چقدر بود
بلکه از تو خواهد پرسید آیا فقیری را دستگیری نمودی؟

7- خداوند از تو نخواهد پرسید عنوان و مقام شغلی تو چه بود
بلکه از تو خواهد پرسید آیا سزاوار آن بودی وآن را به بهترین نحو انجام دادی؟

8- خداوند از تو نخواهد پرسید که چه اتومبیلی سوار میشدی
بلکه از تو خواهد پرسید که چندنفر را که وسیله نقلیه نداشتند به مقصد رساندی؟

9- خداوند از تو نخواهد پرسید چرا این قدر طول کشید تا به جست و جوی رستگاری بپردازی
بلکه با مهربانی تو را به جای دروازه های جهنم، به عمارت بهشتی خود خواهد برد.

10- خداوند از تو نخواهد پرسید که چرا این مطلب را برای دوستانت نخواندی
بلکه خواهد پرسید آیا از خواندن آن برای دیگران در وجدان خود احساس شرمندگی میکردی؟
سخت گذشت برمن تا فهمیدم هیچ کس با هیچکس فرق ندارد...
زن از دیدگاه دکتر علی شریعتی(حتما بخونید)

زن عشق می کارد و کینه درو می کند ...
دیه اش نصف دیه توست و مجازات ز* نایش با تو برابر ...
می تواند تنها یک همسر داشته باشد و تو مختار به داشتن چهار همسرهستی ...
برای ازدواجش در هر سنی اجازه ولی لازم است و تو هر زمانی بخواهی به لطف قانونگذار می توانی ازدواج کنی ...
در محبسی به نام ب* کارت زندانی است و تو ...
او کتک می خورد و تو محاکمه نمی شوی ...
او می زاید و تو برای فرزندش نام انتخاب می کنی ...
او درد می کشد و تو نگرانی که کودک دختر نباشد ...
او بی خوابی می کشد و تو خواب حوریان بهشتی را می بینی ...
او مادر می شود و همه جا می پرسند نام پدر ...
و هر روز او متولد میشود؛ عاشق می شود؛ مادر می شود؛ پیر می شود و میمیرد ...
و قرن هاست که او عشق می کارد و کینه درو می کند چرا که در چین و شیارهای صورت مردش به جای گذشت زمان جوانی بربادرفته اش را می بیند و در قدم های لرزان مردش، گام های شتابزده جوانی برای رفتن و درد های منقطع قلب مرد سینه ای را به یاد می آورد که تهی از دل بوده و پیری مرد رفتن و فقط رفتن را در دل او زنده می کند ...
و اینها همه کینه است که کاشته می شود در قلب مالامال از درد ...
و این، رنج است.
سخت گذشت برمن تا فهمیدم هیچ کس با هیچکس فرق ندارد...
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792