2777
2789
عنوان

همه چیز از همه جا...

| مشاهده متن کامل بحث + 4838 بازدید | 59 پست
ما هم 50 سال پیش مثل شما فکر می کردیم.




این داستان را چند سال پیش، یکی از دوستان عزیزم به نام علی قصّاب، معلّم ریاضی و دارای مدال نقره جهانی در مسابقات ریاضی برایم تعریف کرد:یک دانشجو برای ادامه تحصیل و گرفتن دکترا همراه با خانواده اش عازم استرالیا شد. در آنجا پسر کوچکشان را در یک مدرسه استرالیایی ثبت نام کردند تا او هم ادامه تحصیلش را در سیستم آموزش این کشور تجربه کند. روز اوّل که پسر از مدرسه برگشت، پدر از او پرسید: پسرم تعریف کن ببینم امروز در مدرسه چی یاد گرفتی؟ پسر جواب داد: امروز درباره خطرات سیگار کشیدن به ما گفتند، خانم معلّم برایمان یک کتاب قصّه خواند و یک کاردستی هم درست کردیم. پدر پرسید: ریاضی و علوم نخواندید؟ پسر گفت: نه روز دوّم دوباره وقتی پسر از مدرسه برگشت پدر سؤال خودش را تکرار کرد. پسر جواب داد: امروز نصف روز را ورزش کردیم، یاد گرفتیم که چطور اعتماد به نفسمان را از دست ندهیم، و زنگ آخر هم به کتابخانه رفتیم و به ما یاد دادند که از کتاب های آنجا چطور استفاده کنیم. بعد از چندین روز که پسر می رفت و می آمد و تعریف می کرد، پدر کم کم نگران شد چرا که می دید در مدرسه پسرش وقت کمی در هفته صرف ریاضی، فیزیک، علوم، و چیزهایی که از نظر او درس درست و حسابی بودند می شود. از آنجایی که پدر نگران بود که پسرش در این دروس ضعیف رشد کند به پسرش گفت: پسرم از این به بعد دوشنبه ها مدرسه نرو تا در خانه خودم با تو ریاضی و فیزیک کار کنم. بنابراین پسر دوشنبه ها مدرسه نمی رفت. دوشنبه اوّل از مدرسه زنگ زدند که چرا پسرتان نیامده. گفتند مریض است. دوشنبه دوّم هم زنگ زدند باز یک بهانه ای آوردند. بعد از مدّتی مدیر مدرسه مشکوک شد و پدر را به مدرسه فراخواند تا با او صحبت کند. وقتی پدر به مدرسه رفت باز سعی کرد بهانه بیاورد امّا مدیر زیر بار نمی رفت. بالاخره به ناچار حقیقت ماجرا را تعریف کرد. گفت که نگران پیشرفت تحصیلی پسرش بوده و از این تعجّب می کند که چرا در مدارس استرالیا اینقدر کم درس درست و حسابی می خوانند.
مدیر پس از شنیدن حرف های پدر کمی سکوت کرد و سپس جواب داد:
ما هم 50 سال پیش مثل شما فکر می کردیم.
سخت گذشت برمن تا فهمیدم هیچ کس با هیچکس فرق ندارد...
سال گذشته هر ساعت 14 طلاق در کشور روی داده است !!

مهر نوشت:

یک آسیب شناس علوم اجتماعی با اعلام اینکه بر اساس آمار ثبت احوال در سال گذشته هر یک ساعت 14 طلاق در کشور رخ داده گفت: عشقهای خیابانی و زودگذر بر اساس آشناییهای تلفنی و کمرنگ شدن معیارهای دینی در انتخاب همسر از اصلی ترین دلایل طلاق هستند.
دکتر مجید ابهری افزود: بر اساس آمار ثبت احوال تا بهمن ماه سال گذشته 114 هزار و 674 واقعه طلاق در کشور رخ داده و با توجه به نرخ رشد 2/13درصدی آن در کشور بدون در نظر گرفتن آمار اسفند ماه سال گذشته هر ساعت 14 طلاق در کشور روی داده است.
وی گفت: بر اساس بررسیهای میدانی، کوتاه بودن مدت آشنایی قبل از ازدواج، عشقهای خیابانی و زودگذر براساس آشناییهای تلفنی و اینترنتی، توجه به معیارهای مادی و ظاهری، فاصله گرفتن از ارزشهای اخلاقی و معنوی، کمرنگ شدن معیارهای دینی در انتخاب همسر، عدم نظر خواهی از والدین و بزرگترها و مراجعه نکردن به مشاوره هنگام انتخاب و همچنین آگاه شدن از اعتیاد بعد از ازدواج از اصلی ترین علل وقوع طلاق هستند.
این محقق و استاد دانشگاه تاکید کرد: با توجه به اینکه هیچ کدام از زوجین به لحاظ فرهنگی و اجتماعی به مسئله اختلاف جنسی اشاره نکرده و یا کمتر از آن یاد کرده اند می توان گفت عدم تفاهم جنسی ناشی از ضعف تربیت جنسی جوانان توسط خانواده ها و یا نهادهای آموزشی، ناتوانیهای جنسی به دلیل تغذیه یا مسائل روحی و عصبی از زیربنایی ترین دلایل طلاق در جامعه است.
به گفته ابهری، مشکل فقر در خانواده بعد از ازدواج عامل چندان مهمی در وقوع طلاق نیست چرا که تفاهمهای رفتاری و ساده زیستی و دوری از تشریفات زائد زندگی می تواند این مشکل را ضعیف و کمرنگ کند بنابراین برای جلوگیری از تکرار این آمار تلخ توجه به این نکات کاملا ضروری است.
سخت گذشت برمن تا فهمیدم هیچ کس با هیچکس فرق ندارد...

بچه‌ها، دیروز داشتم از تعجب شاخ درمیاوردم

جاریمو دیدم، انقدر لاغر و خوشگل شده بود که اصلا نشناختمش؟!

گفتش با اپلیکیشن زیره لاغر شده ، همه چی می‌خوره ولی به اندازه ای که بهش میگه

منم سریع نصب کردم، تازه تخفیف هم داشتن شما هم همین سریع نصب کنید.

عصبانیت و عشق محدودیتی ندارند

مرد درحال تمیز کردن اتومبیل تازه خود بود که متوجه شد پسر 4 ساله اش تکه سنگی برداشته و بر وری ماشین خط می اندازد .

مرد با عصبانیت دست کودک را گرفت و چندین مرتبه ضربات محکمی بر دستان کودک زد بدون اینکه متوجه آچاری که در دستش بود شود

در بیمارستان کودک به دلیل شکستگی های فراوان انگشتان دست خود را از دست داد .

وقتی کودک پدرخود را دید با چشمانی آکنده از درد از او پرسید : پدر انگشتان من کی دوباره رشد می کنند ؟

مرد بسیار عاجز و ناتوان شده بود و نمی توانست سخنی بگوید ، به سمت ماشین خود بازگشت و شروع کرد به لگد مال کردن ماشین .
و با این عمل کل ماشین را از بین برد و ناگهان چشمش به خراشیدگی که کودک ایجاد کرده بود خورد که نوشته بود :

( دوستت دارم پدر ! )

روز بعد مرد خودکشی کرد .
عصبانیت و عشق محدودیتی ندارند .
یادمان باشد چیزها برای استفاده کردن هستند و انسان ها برای دوست داشتن .

مشکل دنیای امروزی این است که انسانها مورد استفاده قرار می گیرند و این درحالی است که چیزها دوست داشته می شوند .
مراقب افکارت باش که گفتارت می شود .
مراقب گفتارت باش که رفتارت می شود .
مراقب رفتارت باش که عادت می شود .
مراقب عادتت باش که شخصیتت می شود .
مراقب شخصیتت باش که سرنوشتت می شود .
سخت گذشت برمن تا فهمیدم هیچ کس با هیچکس فرق ندارد...
حقه‌های عجیبی که آدم به بدنش میتونه بزنه!؟

می‌دانیم که درد جسمانی علامت و نشانه ایجاد مشکل و ناهنجاری در بدن است و عوامل مختلفی باعث درد و ناراحتی جسمانی می شوند. بعضی از این عوامل موقتی و برخی نیز طولانی مدت و نیازمند دارو و درمان هستند.
در اینجا ما ترفند هایی را بیان می کنیم که شما با دانستن و بکار بستن آنها، بعضی از درد ها را می‌توانید موقتا کاهش بدهید.
خارش گلو
وقتی کودک بودید، قلقلک دادن زیر بغل شما یک سرگرمی جالب بود. حالا در بزرگسالان هم می‌توان از این ترفند برای رهایی از مشکل خارش گلو استفاده کرد. وقتی که سلول های عصبی گوش تحریک بشوند، باعث اسپاسم عضلات گلو و گردن شده و در نتیجه شما را از شر خارش گلو راحت می‌کنند. پس قلقلک دادن گوش، باعث رفع خارش گلو می گردد!

صداهای فراصوت بالاتر از حد آستانه شنوایی را تجربه کنید
اگر در محلی شلوغ و پر سر و صدا هستید، بطرف راست خم شوید و سعی کنید با گوش راست بشنوید! گوش راست برای شنیدن حرفهای تند و سریع مناسب تر است. گوش چپ برای تمیز و تشخیص دادن تن های موسیقی، قوی تر است.

بر درد آمپول غلبه کنید
به راحتی با سرفه کردن در حین تزریقات، می‌توانید درد آمپول را کاهش دهید. سرفه کردن در اصل یک ترفندی است که باعث افزایش سریع و موقتی فشار در قفسه سینه شده و مسیرهای عصبی درد را مسدود می‌کند.

از شر جرم های بینی راحت شوید
فین کردن شدید را فراموش کنید. در اینجا یک ترفند بسیار سریع و آسان برای راحت شدن از جرم ها وجود دارد: بطور متناوب با زبان خود به سقف دهانتان ضربه بزنید، سپس با یک انگشت خود وسط دو ابرو را فشار دهید. این کار باعث می‌شود که تیغه بینی، عقب و جلو رفته و پس از ?? ثانیه، جرم های متراکم شده و آماده تخلیه می‌شوند!

از شر رفلاکس مری راحت شوید
کسانی که دچار رفلاکس مری هستند، اگر به پهلوی چپ بخوابند، کمتر به این مشکل دچار می شوند! مری و معده تحت یک زاویه ای بهم وصل هستند، وقتی به پهلوی راست بخوابید، سطح معده بالاتر از مری قرار می‌گیرد، در نتیجه غذا و اسید به مری بر می‌گردد.

درد دندان، آخ نگو
با یک تکه یخ، قسمت v شکل بین انگشتان اشاره و شست را بمالید، بسادگی درد دندان را کاهش می‌دهید.

نوک انگشت تان را سوزانده اید؟
اگر در اثر تماس ناگهانی با اجاق گاز یا قابلمه داغ نوک انگشت تان را سوزانده اید، به سرعت قسمت آسیب دیده را تمیز کنید و با یک تکه یخ ماساژ بدهید. اگر یخ نبود، از آب سرد نیز می‌توانید استفاده کنید.

سرتان گیج می‌رود و به دوران افتاده است
کافی است فقط یک دست تان را روی یک نقطه ثابت قرار دهید، بسرعت دوران سرتان خوب می شود. قسمتی از گوش که مسئول فقط تعادل است در داخل یک مایع شناور می‌باشد، هر گاه این مایع جابه جا بشود، تعادل شما بهم می‌خورد، بکمک یک مرجع ثابت بیرونی، مغز سریع تعادل خود را به دست می‌آورد.

درد پهلو
گاهی به هنگام دویدن، پهلوی آدم درد می‌گیرد. این بخاطر آن است که بازدم شما با وقتی که پای راست شما به زمین می‌ خورد، همزمان است. در نتیجه به دیافراگم شما فشار وارد می‌شود، برای رهایی از این درد کافی است، بازدم خود را با وقتی که پای چپ شما به زمین می‌خورد، همزمان کنید.

جلوی خونریزی را با یک انگشت بگیرید
گرفتن بینی و به عقب برگرداندن سر، راه متداول جلوگیری از خونریزی بینی است، اما شما اگر مقداری پنبه را درست زیر گردی لب بالایی، روی لثه بگذارید و با یک انگشت آن را فشار دهید، خونریزی قطع می شود.

از تپش قلب در هنگام عصبانیت جلوگیری کنید
به انگشت شست خود، فوت کنید! عصب واگ که ضربان قلب را کنترل می‌کند، بکمک نفس کشیدن، آرام می‌گیرد.

مغز خود را گرم نگه دارید
بسیار چیز های کم اهمیتی هستند که مغز را سرد و فلج می‌سازند. در این حالت، زبان خود را به سقف دهانتان فشار دهید، بطوریکه بیشترین مقدار از سقف را بپوشاند، در این صورت سر درد بر طرف می شود! این سردرد می‌تواند ناشی از یک بستنی یخی باشد.

از نزدیک بینی پیشگیری کنید
نزدیک بینی به ندرت ریشه ژنتیکی دارد، بلکه بیشتر از خیره شدن چشم به یک نقطه در فاصله کم ناشی می‌شود. بنابراین بهتر است که هر از چندی، چشم های خود را ببندید، به بدنتان کش و قوسی بدهید، و نفس عمیقی بکشید و پس از چند ثانیه به آرامی نفس تان را رها کنید، این کار باعث استراحت عضلات غیر ارادی هم می‌شوند. در نتیجه چشم ها هم استراحت می‌کنند.

خواب رفتگی
اگر دست شما موقع رانندگی یا نشستن، در اثر یک وضعیت نادرست بخواب رفته باشد، به آرامی حرکت دادن سر به چپ و راست، در کمتر از یک دقیقه می‌تواند این مشکل را حل کند و از شر گزگز و سوزنی شدن دست راحت شوید.

زیر آب نفس بکشید
وقتی در زیر آب هستید، این نبود اکسیژن نیست که شما را بی چاره می‌کند، بلکه دی اکسید کربن است که باعث اسیدی شدن خون و استیصال می‌گردد. بنابراین کافی است ابتدا، قبل از شنا چند نفس کوتاه و سریع بکشید تا میزان اسیدی بودن خون پایین بیاید. با این ترفند مغز شما می پندارد که اکسیژن بیشتری در اختیار دارد! به این ترتیب ده ثانیه زمان می‌خرید.

خوب حفظ کنید
همیشه سعی کنید کار های خود را قبل از خواب، پیش خود مرور کنید و یا درباره مسئله ای که مورد نظر شما است، قبل از خواب فکر کنید، در این صورت وقتی بیدار می‌شوید، حافظه شما بهتر و سریعتر به شما کمک خواهد کرد. هر چیزی را که شما درست قبل از خواب مطالعه کنید، بهتر در حافظه شما ثبت و ضبط می‌شود.


سخت گذشت برمن تا فهمیدم هیچ کس با هیچکس فرق ندارد...
چرا مردان بامزه ترند!

چرا بیشتر طنزپردازان مرد هستند؟ چه چیز سبب میشود زنان به شوخی و طنز کمتر علاقه نشان دهند؟ ...

شمار مردانی که طنز میپردازند در همه کشورها بسیار بیش از زنان است. آیا واقعا زنان طنزپرداز نیز وجود دارند؟ و یا دست کم زنانی که تلاش میکنند طنز بپردازند؟
چرا بیشتر طنزپردازان مرد هستند؟ چه چیز سبب میشود زنان به شوخی و طنز کمتر علاقه نشان دهند؟ چرا در جوامع بسته، جوک و طنز به یک واکنش فراگیر و گسترده تبدیل میشود؟ آیا در این جوامع که اساسا نیز مذکر هستند، هورمون مردانه تستوسترون فعالیت سوپاپ سیاسی را تنظیم میکند؟ به ویژه اگر به این نظر کارشناسان توجه داشته باشیم که طنز به خودی خود جنبهای از نابودی دیگری را در خود نهفته دارد و آدم میخواهد با طنز طرف مقابل را از نظر اجتماعی نابود کند.
هورمونهای مردانه آدم را شوخ میکند. این نتیجه بررسیهای یک پژوهشگر انگلیسی بر اساس مطالعه بر روی رهگذران یک شهر کوچک در بریتانیاست. بنا بر این پژوهش، طنز رابطه تنگاتنگی با خشونت دارد که راه خود را در بیان شفاهی میجوید.
شمار مردانی که طنز میپردازند در همه کشورها بسیار بیش از زنان است.برای نمونه در آلمان در برابر یازده مرد طنزپرداز تنها به نام چهار زن میتوان برخورد که دو تن از آنها تبار آلمانی ندارند.
سخت گذشت برمن تا فهمیدم هیچ کس با هیچکس فرق ندارد...
معایب لامپ کم مصرف

چند وقت قبل با یکی از دوستان داشتیم یکی از برنامه های تلویزیون رو (که جدیدیا هم به خاطر هم کمبود برق زیاد نشون می دن) در مورد لامپ کم مصرف (و مصرف واقعا کم اون )می دیدیم، که دوستم شروع کرد از معایب اون گفتن ... ایشون می گفت این لامپ ها مثل خورشید که در اثر پارگی اوزون نور UV به پوست می رسونن! ،این لامپ ها هم نو uv ایجاد می کنن و برای سلامتی مضر هستن!

تا اینکه اینا رو در سایت روزنامه سلامت خوندم

? نور لامپ کم‌مصرف و سلامت پوست
هرچند لامپ‌های فلورسنت برق کمتری مصرف می‌کنند اما به دلیل وجود پرتوهای ماورای بنفش برای پوست مناسب نیستند. بررسی‌های انجام شده نشان داده است که میزان تابش پرتوهای اشعه ماورای بنفش از یک لامپ معمولی فلوروسنت بیش از 2800 نانومتر بوده که این مقدار از اشعه تابیده شده می‌تواند تغییرات پاتولوژیک در سلول‌های پوست ایجاد کند. نتایج تحقیقات نشان داده است، افرادی که در خانه و یا محل کارشان روزانه بیش از هشت ساعت در معرض نور لامپ‌های فلوروسنت قرار دارند، پنج برابر بیشتر از افرد دیگر دچار بیماری کاتاراکت یا آب مروارید می‌شوند. همچنین نور لامپ‌های فلوروسنت در طولانی مدت ممکن است موجب مشکلاتی مانند خستگی زودرس، افسردگی، ضعف و بی‌حالی، از دست دادن تمرکز، کاهش راندمان یا بازده کاری و افزایش تنش‌های روانی در افراد شود. به همین دلیل توصیه می‌شود:
? افرادی که روزانه بیش از چهار ساعت در معرض این نورها قرار می‌گیرند، از کرم ضد آفتاب استفاده کنند.
? نور این لامپ‌ها با استفاده از محفظه‌های مشبک محصور شود تا پرتوهای مستقیم نور هنگام تابش شکسته و در محیط پخش شود.
? نور لامپ‌های فلوروسنت با نور زرد لامپ‌های معمولی ترکیب شود تا ضمن ایجاد روشنایی مطلوب، تا حدود زیادی از میزان خطر کاسته شود.
? از این لامپ‌ها برای تامین روشنایی محل‌هایی مانند راهروها، پارکینگ و سالن‌های بزرگ و محل‌هایی که افراد مدت طولانی در آن قرار نمی‌گیرند، استفاده شود.
کجا استفاده از این لامپ‌ها توصیه نمی‌شود؟
?) محیط‌های با حرارت بالای 48 درجه و کمتر از ?? درجه سانتی‌گراد زیر صفر.
?) قاب‌ها و حباب‌های بسته و بدون جریان هوا.
?) مکان‌هایی که رطوبت بالایی دارند مانند گل‌فروشی، گلخانه، حمام و سونا.
?) محل‌هایی با دفعات روشن و خاموش شدن زیاد مانند دست‌شویی و مدارهای چشمک زن.
سخت گذشت برمن تا فهمیدم هیچ کس با هیچکس فرق ندارد...


اموخته ام که
با پول می شود خانه خرید ولی آشیانه نه، رختخواب خرید ولی خواب نه، ساعت خرید ولی زمان نه، می توان مقام خرید
ولی احترام نه، می توان کتاب خرید ولی دانش نه، دارو خرید ولی سلامتی نه، خانه خرید ولی زندگی نه و بالاخره ، می توان قلب
خرید، ولی عشق را نه.

آموخته ام ... که تنها کسی که مرا در زندگی شاد می کند کسی است که به من می گوید: تو مرا شاد کردی
آموخته ام ... که مهربان بودن، بسیار مهم تر از درست بودن است
آموخته ام ... که هرگز نباید به هدیه ای از طرف کودکی، نه گفت
آموخته ام ... که همیشه برای کسی که به هیچ عنوان قادر به کمک کردنش نیستم دعا کنم
آموخته ام ... که مهم نیست که زندگی تا چه حد از شما جدی بودن را انتظار دارد، همه ما احتیاج به دوستی داریم که لحظه ای با وی
به دور از جدی بودن باشیم
آموخته ام ... که گاهی تمام چیزهایی که یک نفر می خواهد، فقط دستی است برای گرفتن دست او، و قلبی است برای فهمیدن وی
آموخته ام ... که راه رفتن کنار پدرم در یک شب تابستانی در کودکی، شگفت انگیزترین چیز در بزرگسالی است
آموخته ام ... که زندگی مثل یک دستمال لوله ای است، هر چه به انتهایش نزدیکتر می شویم سریعتر حرکت می کند
آموخته ام ... که پول شخصیت نمی خرد
آموخته ام ... که تنها اتفاقات کوچک روزانه است که زندگی را تماشایی می کند
آموخته ام ... که خداوند همه چیز را در یک روز نیافرید. پس چه چیز باعث شد که من بیندیشم می توانم همه چیز را در یک روز به
دست بیاورم
آموخته ام ... که چشم پوشی از حقایق، آنها را تغییر نمی دهد
آموخته ام ... که این عشق است که زخمها را شفا می دهد نه زمان
آموخته ام ... که وقتی با کسی روبرو می شویم انتظار لبخندی جدی از سوی ما را دارد
آموخته ام ... که هیچ کس در نظر ما کامل نیست تا زمانی که عاشق بشویم
آموخته ام ... که زندگی دشوار است، اما من از او سخت ترم
آموخته ام ... که فرصتها هیچ گاه از بین نمی روند، بلکه شخص دیگری فرصت از دست داده ما را تصاحب خواهد کرد
آموخته ام ... که آرزویم این است که قبل از مرگ مادرم یکبار به او بیشتر بگویم دوستش دارم
آموخته ام ... که لبخند ارزانترین راهی است که می شود با آن، نگاه را وسعت داد

نامهء یک هندی به بیل گیتس!

آقای بیل گیتس عزیز:

این نامه از طرف سینک از پنجاب می باشد.

ما برای خانه یک کامپیوتر خریدیم و مشکلاتی پیدا کردیم که بنده برای توجه شما
مطرح می کنم.


1-بعد از وصل به اینترنت وقتی می خواهیم ایمیل باز کنیم و فرم هات میل را پر
می کنیم در ستون پسوورد تنها چند ستاره ظاهر می شود اما در بقیه ء خانه ها
هر چی تایپ می کنیم ظاهر می شودبا این مشکل فقط در پسوورد مواجه می
شویم .

ما این مسئله رو با فروشنده (سینگ سانتا) چک کردیم و او گفت : هیچ مشکلی در
کیبورد وجود نداردبنابر این ما ایمیل ها رو با پسوورد ******** باز می کنیم
من خواهشمندم این مشکل را شما چک کنید چون ما نمی دانیم پسووردمان چی
هست؟


2-وقتی ما کلید شات داون را فشار می دهیم قادر به وارد کردن هیچ چیزی
نیستیم .


3-اینجا یک دگمه ای بنام استارت است ولی دگمه ای بنام استوپ وجود
نداردخودتان این را چک کنید.


4-ما گزینهء "Run"را در منو دیدیم یکی از دوستان ما "run"را کلیک کرد و
به Amritsar! دوید لذا خواهشمندیم این Run را به Sit(نشستن)تغییر دهید تا ما
موقع کلیک کردن بنشینیم.


5-یک مسئلهءمشکوک اینکه آیا در سیستم روروک(re-scooter) وجود دارد
چون من فقط re-cycle""پیدا کردم اما من خودم یک رورورک در خانه دارم.


6-اینجا یک دگمهءfind""است اما احتمالا کار نمی کند چون خانم من کلید منزل
را گم کرده بود و ما با این دگمه دنبال کلید گشتیم اما پیدا نکرد.


7-هر شب من بخاطر محافظت ماوس از گربه نمی توانم بخوابم بنابراین پیشنهاد
می کنم شما یک سگ برای کشتن گربه فراهم کنید.


8-لطفا زمانی را که شما پولهای ما رو که از بازی کارتها بردیم می دهید و
همچنین کی خودتون جهت جمع کردن پولهایتان به منزل ما می آیید را تثبیت کنید .


9-بچه های من میکروسافت "کلمه"(word) را یاد گرفتند و حالا می خواهند
میکروسافت "جمله " را یاد بگیرند بنابراین کی شما آنرا فراهم می کنید؟


با احترامات فراوان


بانتا سینگ
سخت گذشت برمن تا فهمیدم هیچ کس با هیچکس فرق ندارد...
روش های مبارزه با بی شوهری


در راستای اینکه بحران بی شوهری در جامعه امروز به وجود آمده کلیه خانم های محترم می تونن از روش های زیر استفاده کنن و البته مراقب باشن که سوءاستفاده نکنن .


?ـ روش کوزه ای : همان روش قرن های قدیم که دختر کوزه به دوش به سمت رودخانه می رفت پسر به کوزه می خوره کوزه بشکست و بعد چنین گفته اند که : اگر با من نبودش هیچ میلی ... چرا ظرف مرا بشکست لیلی

نتیجه گیری : بحران ازدواج حال حاضر بخاطر لوله کشی شدن آبه .

?ـ روش عرفانی : چهل شبانه روز جلوی خونه رو آب و جارو میکنی و ده تا شمع روشن می کنی شکلات بین مردم تقسیم می کنی تا مرد آرزوهات بیاد.

نتیجه گیری : در صورت کمبود شمع می تونین فانوس هم روشن کنین .

?ـ روش سوسکی: بخاطر ترس از یه سوسک که حتی می تونی خودت اون رو تو خونه یا کوچه کار بزاری همچین محکم می پری تو بغلش و بهش می چسبی که هیچ جور نتونه تو رو از خودش جدا کنه .

نتیجه گیری : با تشکر از کلیه سوسک های محترم مقیم مرکز و حومه .

?ـ روش تیپ : انواع تیپ های مختلف روی خودت پیاده می کنی بیست و دو کیلو لوازم آرایش روی خودت خالی می کنی و سعی میکنی تا آنجا که ممکن است لباس ها مورد توجه باشند طوری که هرکس که تو خیابونه مجبور بشه حتما یک بار شما را نگاه کنه بعد گوشه خیابون می ایستی تا شوهر مناسب سوارت کنه

نتیجه گیری : خطر احتمال از بین رفتن آبروی چندین و چند ساله تان وجود دارد اما چون به خاطر ازدواج است مسئله نیست این دفه !

? ـ روش خر خونی : تو کلاس و مدرسه و دانشگاه نمره بیست کلاس می شی بالاخره تو کل سال های مدرسه یه خر خون دیگه پیدا میشه که بیاد سراغت و باعث بشه که نترشی .

نتیجه گیری : اگه شوهر پیدا نشد تا مقطع دکترا ادامه بدین و بعد ترک تحصیل کنین.

? ـ روش مایه داری : با دوستان توی انواع پارتی های شبانه و پیست های اسکی و باشگاه های بیلیارد و بولینگ هر کوفت و زهر مار دیگری که می تونی شرکت می کنی و حواست فقط به یه شوهر مناسب هست تا چیز های دیگه .

نتیجه گیری : سعی کنین همیشه چند میلیون در کیف خود داشته باشین.

?ـ روش مذهبی : توی انواع مجالس مختلف مذهبی شرکت می کنی توی هیچ چیز کم نمی آری جایی نیست که مراسمی باشه و تو اونجا نباشی تا بالاخره یه شوهر گیرت بیاد .

lنتیجه گیری : التماس دعا خواهر .

? ـ روش فامیلی : یه کاغذ بر می داری و اسم تمام پسرهای فامیل از سن پنج تا پنجاه ساله رو که ازدواج نکردنن رو روش می نویسی بعد شروع به بررسی و تفکیک می کنی و اونهایی که شرایط را دارن رو انتخاب می کنی و یه برنامه ریزی برای عملیات تاکتیکی که بلاخره یه کدوم رو خفت کنی .

نتیجه گیری : می تونین روی یه بچه پنج ساله برای بیست سال آینده برنامه بریزین


? ـ روش نامردی : جلوی یکی از این ماشین های پلیس یه دفعه می پری پسره رو می گیری تو بغلت و دستت رو میکنی تو دستش و ازش...(سانسور) می گیری تا بعد از تعهد توی کلانتری مجبور بشه که باهات ازدواج کنه. البته این روش برای اونهایی است که از کلیه روش های بالا نا امید شده اند.

نتیجه گیری : در تعهد نامه کلانتری حتما مقدار مهریه را ذکر کنین

سخت گذشت برمن تا فهمیدم هیچ کس با هیچکس فرق ندارد...




در یک روز گرم تابستان ، پسر کوچکی با عجله لباسهایش را در آورد
و خنده کنان داخل دریاچه شیرجه رفت. مادرش از پنجره نگاهش می کرد و از شادی
کودکش لذت میبرد. مادر ناگهان تمساحی را دید که به سوی پسرش شنا می کرد. مادر
وحشتزده به سمت دریاچه دوید و با فریادش پسرش را صدا زد . پسرش سرش را برگرداند
ولی دیگر دیر شده بود.

تمساح با یک چرخش پاهای کودک را گرفت تا زیر آب بکشد، مادر از راه رسید و از
روی اسکله بازوی پسرش را گرفت. تمساح پسر را با قدرت می کشید ولی عشق مادر
آنقدر زیاد بود که نمی گذاشت پسر در کام تمساح رها شود.کشاورزی که در حال عبور
از آن حوالی بود ، صدای فریاد مادر را شنید، به طرف آنها دوید و با چنگک محکم
بر سر تمساح زد و او را فراری داد.

پسر را سریع به بیمارستان رساندند. دو ماه گذشت تا پسر بهبودی پیدا کند. پاهایش
با آرواره های تمساح سوراخ سوراخ شده بود و روی بازوهایش جای زخم ناخنهای مادرش
مانده بود.
خبرنگاری که با کودک مصاحبه می کرد از او خواست تا جای زخمهایش را به او نشان
دهد. پسر شلوارش را کنار زد و با ناراحتی زخمها را نشان داد ، سپس با غرور
بازوهایش را نشان داد و گفت ،

" این زخمها را دوست دارم ، اینها خراشهای عشق مادرم هستند."
زن از نظر خدا


وقتی خدا زن را آفرید، او تا دیر وقت روز ششم کار می کرد.

یکی از فرشتگان نزد خدا آمد و عرض کرد: چرا اینهمه زمان صرف این مخلوق می کنید؟

خداوند فرمود:

آیا از تمام خصوصیاتی که برای شکل دادنش می خواهم در او بکار ببرم اطلاع دارید؟
او باید قابل شستشو باشد، اما نه از جنس پلاستیک، با بیش از دویست قسمت متحرک با قابلیت جایگزینی. او آنها را باید برای تولید انواع غذاها بکار ببرد، او باید قادر باشد چند کودک را همزمان در بغل بگیرد، آغوشش را برای التیام بخشیدن به هر چیزی از یک زانوی زخمی گرفته تا یک قلب شکسته بگشاید. او باید تمام اینکارها را با دو دست خود انجام بدهد.

فرشته تحت تأثیر قرار گرفت.

“”فقط با دو دستش... این غیر ممکن است!“

و آیا این یک مدل استاندارد است؟

“”اینهمه کار برای یک روز ... تا فردا صبر کن و آنوقت او را کامل کن”

خدا فرمود: اینکار را نخواهم کرد و خیلی زود این موجود را که محبوب دلم است، کامل خواهم کرد.

وقتی که ناخوش است، از خودش مراقبت می کند. او می تواند 18 ساعت در روز کار کند.

فرشته نزدیکتر آمد و زن را لمس کرد.
”اما ای خدا، او را بسیار لطیف آفریدی.“

خداوند فرمود: بله او لطیف است، اما او را قوی نیز ساخته ام.

نمی توانی تصور کنی که او چه سختیهایی را می تواند تحمل کند و بر آن فائق شود.

فرشته پرسید آیا او می تواند فکر کند؟

خداوند پاسخ داد: نه تنها می تواند فکر کند، بلکه می تواند استدلال و بحث کند.

فرشته گونه های زن را لمس کرد.

“” خدایا، بنظر می رسد این موجود چکه می کند! شما مسئولیت بسیار زیادی بر دوش او گذاشته ای.“

“”او چکه نمی کند.... این اشک است“ خداوند گفته فرشته را اصلاح کرد.

“فرشته پرسید ”این اشک به چه کار می آید؟“

خداوند فرمود:

”اشکها وسیله او برای بیان غم هاو تردیدهایش، عشق اش و تنهایی اش، تحمل رنجها و غرور اش است.“

این گفته فرشته را بسیار تحت تأثیر قرار داد و گفت ”خدایا تو نابغه ای. تو فکر همه چیز را کرده ای. زن واقعا موجود شگفت انگیزی است.“

آری او واقعاًشگفت انگیز است! زن تواناییهایی دارد که مرد را شگفت زده می کند. او مشکلات را پشت سر می گذارد و مسئولیتهای سنگین را بر دوش می کشد.

او شادی، عشق و اندیشه را با هم دارد. او می خندد هنگامی که احساسی شبیه جیغ کشیدن دارد.

او آواز می خواند وقتی احساسی شبیه گریه کردن دارد، وقتی که خوشحال است گریه می کند و وقتی که ترسیده است می خندد.

او برای آنچه اعتقاد دارد مبارزه می کند و علیه بی عدالتی می ایستد.

وقتی که راه حل بهتری بیابد، برای جواب دادن از کلمه ”نه“ استفاده نمی کند. او خودش را وقف پیشرفت خانواده اش می کند. او دوست پریشان حالش را نزد پزشک می برد.

عشق او مطلق و بدون قید و شرط است.

وقتی فرزندانش موفق می شوند گریه می کند. و از اینکه دوستانش روزگار خوشی دارند خوشحال می شود.

او از شنیدن خبر تولد و عروسی شاد می شود.

وقتی دوستان و نزدیکان او فوت می کنند دلش می شکند.

ولی او برای فائق آمدن بر زندگی نیرو می گیرد.

او می داند که یک بوسه و یک آغوش می تواند یک دل شکسته را التیام بخشد.

او فقط یک اشکال دارد.


فراموش می کند که او چه ارزشی دارد...




عاشقانه ...شعری کوتاه

گفتی که می بوسم تو را، گفتم تمنا می کنم

گفتی اگر بیند کسی، گفتم که حاشا می کنم

گفتی ز بخت بد اگر ناگه رقیب آید ز در

گفتم که با افسون گری او را ز سر وا می کنم

گفتی که تلخی های می، گر ناگوار افتد مرا

گفتم که با نوش لبم آن را گوارا می کنم

گفتی چه می بینی بگو، در چشم چون آیینه ام

گفتم که من خود را در او عریان تماشا می کنم

گفتی که از بی طاقتی دل قصد یغما می کند

گفتم که با یغماگران باری مدارا می کنم

گفتی که پیوند تو را با نقد هستی می خرم

گفتم که ارزان تر از این من با تو سودا می کنم

گفتی اگر از کوی خود روزی تو را گویم برو

گفتم که صد سال دگر امروز و فردا می کنم

گفتی اگر از پای خود زنجیر عشقت وا کنم

گفتم ز تو دیوانه تر دانی که پیدا می کنم
سخت گذشت برمن تا فهمیدم هیچ کس با هیچکس فرق ندارد...
سه پند لقمان به پسرش

روزی لقمان به پسرش گفت امروز به تو 3 پند می دهم که کامروا شوی.

اول اینکه سعی کن در زندگی بهترین غذای جهان را بخوری!

دوم اینکه در بهترین بستر و رختخواب جهان بخوابی

و سوم اینکه در بهترین کاخها و خانه های جهان زندگی کنی

پسر لقمان گفت ای پدر ما یک خانواده بسیار فقیر هستیم چطور من می توانم این کارها را انجام دهم؟

لقمان جواب داد:

اگر کمی دیرتر و کمتر غذا بخوری هر غذایی که میخوری طعم بهترین غذای جهان را می دهد .

اگر بیشتر کار کنی و کمی دیرتر بخوابی در هر جا که خوابیده ای احساس می کنی بهترین خوابگاه جهان است .

و اگر با مردم دوستی کنی و در قلب آنها جای می گیری و آنوقت بهترین خانه های جهان مال توست .

سخت گذشت برمن تا فهمیدم هیچ کس با هیچکس فرق ندارد...
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792