ازدواج

انشاالله...

امیدوارم خدا همیشه حافظتون باشه🤲🤲🤲🤲

ممنونم مهربون...

از کمکای خواهرانتون تشکر میکنم ...

امیدوارم همیشه حامیتون خدا باشه و بس 

اها خیلی سر بسته حرف زدیم..

ولی برای خرید و خرج کردن‌پرسیدم که گفتن برای هرچیزی باهم‌مشورت میکنیم مثلا لوازم خونه که من سر در نمیارن شما انتخاب کن باهم میخریم..

ولی حق باشماست باید بیشتر باز کنیم بحث رو ممنون از یادآوریتون..

اوهووووم خودش چند شب پیش با مامان تماس گرفت گفت اگه میشه امشب بریم بیرون 

.وقتی فهمید ماهنوز شام‌نخوردیم خیلی اصرار کرد که بریم رستورانی جایی ولی ما قبول نکردیم طفلی خیلی اصرار کرد..‌

 جاتون خالی رفتیم بستنی خوردیم...

از لحاظ رفتار با خانواده درست‌ میگین باید ریزتر باشم

..

ممنون از کمکتون 

یه چیز دیگه‌هم‌کلی بگم که...

۲‌روز بعد از اولین صحبتمون من یک تصادف سنگین داشتم‌که بیمارستان بودم که  خودش و خانوادش بهم‌سر زدن..

بخاطر شرایط خیلی بدم ناراحت بودم ولی اصلا توی رفتار هاش تغییری ندیدم....

به مامانم گفته دختر شمارو خدا دوباره به من داد..

چون من خیلی حال بدی داشتم ستون مهره هام‌اسیب دیده بود و خلاصه اضاع نابه سامون بود که به‌مامان گفتم بهش بگین‌بره دنبال زندگیش ولی اون اصلا تغییری نکرد و همونطور مهربون و محکم موند...

این کارش برام خیلی ارزشمنده ولی نمیذارم چشمام رو ببنده

ازتون میخوام برام دعا کنین تصمیم درستی بگیرم...

در اخر از همه گیتون برای نگرانی ها و کمکهای خواهرانه و خالصانتون سپاس🙏🙏🙏🙏

چشم حتما متوجه صحبتون هستم...

حتما به حرفتون عمل‌میکنم 

ممنونم عزیزدلم همین دعا برام کافیه ...

منم از خدا برات بهترینارو آرزو میکنم 🤲🤲