گفت من میخواستم جدا شم واسه همین گفتم خونه رو خالی کن تو اویزون من شدی گفتی اشتباه کردم گفتی قول میدم ادم شم قبول کردم حقتون همون دامادتونه که به خانوادت محل سگ نمیده کاش ما هم تو محل شما بودیم ما شما رو میشناختیم هیچ وقت نمی اومدیم خواستگاری ماچه سگا بازم میرم خونشون ابروشون رو میبرم
سگ خط اخر چیه داستانش؟شما میخوای بری درخونه شون؟ به هر حال هرچی هست امیدوارم حل بشه اگر هم ا ...
التماس نکردم دیدم نه با طلاق موافقه نه میاد. بریم زیر یه سقف به خودم پدر مادرم فشار میاد رفتم باهاش صحبت کردم گفتم حل کنیم اولش گفتم اگه نمیخوای بیا طلاق بگیریم دیدم داد و بیداد میکنه گفتم پس بریم مشاوره
اومدم خونه پدرم اینا تازه بعد دوماه رفتم تواتاق لباسمو عوض کنم دیدم پدرم درمورد پسرم داره به برادرم میگه خل چمه اوناهم غش غش میخندن اینا دیگه کین دلم خیلی شکست اون از. شوهرم این از خانوادم دلم اونقدر. غصه داره شدم چوب دوسر. طلا اینا به خاطر. شوهرم به من و بچم سردی میکنن از اونور. شوهرم به خاطر. مشکلاتش با خانوادم یه جور. دیگه اذیتم میکنه دلیلم برایه تحمل مشکلاتم فقط و فقط اول خدا و بعد. پسرمه
من اگرچه از اول زندگیم تنها بودم و اگرچه خیلی تنهایی کشیدم ولی میخوام محکم باشم من به جز خدا و پسرم به هیچکی احتیاج ندارم نه به محبت پدرمادرم نه بهعشق شوهر من باید. خیلی خیلی محکمباشم