من پنجم ابتدایی بودم
تازه داشتم به بلوغ جسمی میرسیدم
یکی از همسایه های عقب مونده ی بی فرهنگ اومد خاستگاریم
هیچچچچچ من تاحالا یه خواستگاری برام نیومده😂😂😂
وای چقد خندیدم😂مرسی استارتر بابت جوابات
وااای خیلییی بد بود هنوزم یادش.میافتم اعصابم خورد میشه تازه بعدش با مامان و بابام اتمام حجت کردم ک من سنتی ازدواج.نمیکنم و.تا 28 خواستگار تعطیل
یک خواستگار داشتم .اون زمان پدرم داشت ده طبقه میساخت.تا وارد شد مادرش گفت کل ده طبقه مال شماست.به دخترتونم میدید .جهاز و خونه با هم میدید.خلاصه فقط از ساختمون پرسید ما محترمانه برخورد کردیم چون مهمان بودن بعد دوباره زنگ زد پسندیدیم حالا با پسرمون بیاییم پدرم گفت خونه رو یا دخترو دیگه راهشون نداد.
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
