منم یه مادرم . پسرمو دوسش دارم . ولی عزیزمو . به دست بی بی میسپارم . بی بی قبول کنه . بشه مدافع حرم... یه روزی به منم میگن مادر شهید ان شاالله...مادر که باشی ، آرمانت که شهادت باشد ، همت و چمران میپرورانی ... پای خاندان علی که در میان باشد ، خودم بند پوتین هایت را محکم میبندم میوه دلم ... (واسه اونایی که میگن چرا آرزوی مرگ بچه تو میکنی میگم که شهادت و مرگ باهم فرق دارن . قبل ازاینکه قضاوت کنین ، درباره اجر شهید و فرقش با موت ، تحقیق کنین و بعد کنایه بزنین.)
روزی دختری خواهم داشت شبیه خودم باچشمهایی درشت که همه ی دنیا را زیبا میبیند عاشقانه زندگی میکند، تنفر برایش بی معناست، مهربانی را یادش میدهم، اعتماد راهم...یادش میدهم همه دنیایش را با مادرش قسمت کند، حتی خطاهایش را،آن وقت هیچ وقت تنها نمی ماند ...نمیگویم دخترم بترس ازمردها می گویم بترس ازگرگها، مردهاکه گرگ نیستند، پدرت فرشته ای است که روزی خدا او را فرستاد و روح تنهای مرا لمس کرد و نگذاشت ، تنهابمانم....روزی دختری خواهم داشت شبیه خودم اما بسیار قوی تر، بسیار بخشنده تر، بسیار مهربان تر و بسیار صبور تر...