خوب پس دیگه چته خودت جواب خودتو ادی قرار نیست همیشه اویزون خونواده شما باشه فردا میگن این چه دامادایه انکار خونه زندگی نداره الان تقریبا متعادل هستیت دیکه
من خودم عقد بودم شوهرم خیلی دورو ورم میپلکید بااینکه دوسش داشتم ولی خیلی عصبی بودم ارینکه همش پیشمه انکار نمیتونستم نفس بکشم تا یه مدت دور شدیم از هم دوباره دلم براش تنک شد حال و روزم بهتر شد ولی واقعا اون روزا نمیتو نستم تحملش کنم