عزیزم وقتی دلبستگی هاتو بهش ترجیح دادی و باهاش نرفتی قطعا عشقت اونقدرام پرشور و حرارت نبوده منم بخاطر همسرم از شهرم رفتم درسته اونجام به خیلی چیزا وابسته بودم ولی هیچکدوم برام باارزش تر از همسرم نبود و دقیقا مثل داستان شما بعد چندسال برگشتیم همون شهر خودمون
شما هم خودت انتخاب کردی الانم فقط احساساتی شدی امیدواذم زود فراموش کنی
فقط میدونم یه زن اگر زیبا باشه اگر پولدار باشه اگر مغرور وقد وعصبانی باشه اگر به هیچ کس نیازی نداشته باشه ولی در مقابل مردا یه ادم ضعیفه.نمیدونم عشقت چه کرده که اینقدر عاشقشی.ونتونستی فراموشش کنی.امیدوارم از یادت بره هرچند میدونم خیلی سخته.
دیدی گفتم قضاوت می کنی؟؟
پدرم اون موقع ها اواخر عمرش,بود.حالش خراب بود. کلیه هلش از کار افتاده بود. دیالیز میشد. یه چشمش,نابینا شده بود.
وصعیت وخیمی داشت. دوست نداستم تو اون شرایط بد مدر و مادرم رو که تکیه گاهشون بودم رو بزارم و برم.درست بعد از اون ماجرا پدرم فوت کرد و مادرم چون خیلی وابسته بود دچار شوک عصبی سد و افسردگی گرفت. شما بودی چیکار می کردی
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
29 ثانیه پیش
31 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
