از یه طرف خیلی خوشحالم که بچه دار شدم از طرفی غصه دارم که بعد زایمان همش بخوان نوه شون رو ببینن و مدام باید خونه پدر سوهرم باشم وقتی زیاد میرم اونجا مشکلات پیش میاد تجربه شو داشتم نمیدونم چطور مدیریت کنم که هفته ایی دو روز بیشتر نرم چون واقعا عصبی میشم وقتی زیاد باهاشونم اخلاقای خاصی دارن
دختر من نوه اول مامانم اینا بود
نوه اخر مادرشوهرم اینا
نمیدنم چی بگم بهت
نگو خواهر نگو که من دارم این درد رو میکشم
منم ک نوه دومه دایم مادر شوهرم انتظار داره بچه شیر خوار رو ببرم
من خودم نوه اولم بچه دارم شم اونم نوه اول میشه🥰
منم نوه اول خونواده همسزمه
ولی از خدامه بمونه پیششون وابستگیش به من زیاد نباشه😄😄
مادراحتیاج به استراحت و. تفریح داره. همش بچه بچسبه بهت اذیت میشی بابا
زیادیشم خوب نیست ولی لازمه یکمی
من نی نی ام میشه نوه اول خانواده خودم
وای چه ذوقی دارم
اما نوه سوم خانواده شوهرمه
البته ما شهر غریبیم
یعنی خودتو آماده هر نوع حرفی و حرکتی بکن
چی بگیم آخه..😕
من بوده .الزامی نیست همش اونجا باشید قانون بزار وهفته ای یبار برو ..از اول هم اجازه نده بچت رو تنهاببرن باخودت ببر باخودت بیار
برا من نوه اول ماهی یکبار میریم الآنم که قهریم چندماه شاید نریم
منم بچه ام از هر دوطرف نوه اول بود
همسایه مادر شوهرم بودم باید هر روز میرفتم یا میومدن سخت بود ولی گذشت....
ابجیم بچش نوه اول سمت ماست، نوه اول سمت پدرشوهرشم هس.
خونه بابام و خونه مدرشوهرش هردو نیم ساعت فاصلشه از ابجیم.
اخر هفته های میره ی ناهار ی شام اونجا می مونه
خونه بابامم هروقت دلش خواس میاد
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
