من دارم از مشهد برمیگردم به امید رفتم شاید امام رضا حاجتم رو بده و اون خواستگار که دوستش دارم برگرده اما نیومد همه چی تموم شد دیگه نمیخوام برم شهرم دیگه نمیخوام نفس بکشم خدا این چه کاری بود کردم اومدم نشون بدم جدیم رو خط قرمز زندگیم اما همه چی نابود شد بهتر از اون نه خواستگاری داشتم نه خواهم داشت خدا چرا من نمیمیرم خدا ....این روزا دنبال مژده حاجت روایی بودم اما.... خدا لعنت به من یه کتری کن پام به شهرم نرس
تروخدا ناراحت نباش به همین روز قسم بعد اون یه همسر خوب نصیبت میشه من با یه دندنگی و لجبازی با کسی ک دوسش داشتم ازدواج کردم الان زندگیم داغونه انگار جادو شدیم