خدا لعنتشون کنه.چه گیری دادن ب ما انسانها.مگه ماکاری داریم بااونا اخه.چیکاردارن با زن حامله
دیگه دیونم کرده بودن به خوابم میومدن منم به همسرم نمیگفتم یه شب دیگه صدای پاشون انقدر اذیتم کرد از ترسم نمیتونستم بخوابم حالم بد شده بود شوهرم و از خواب بیدار کردم بیچاره تا صبح بالا سرم قران خوند صبح دیگه برد خونه مامانم گفت دیگه نمیریم اونجا خداروشکر زود خونه خریدیم دیگه اونجا نموندم
اون خاطره ای که مسخره کردن این بود که.من یه شب خونه تنها بودم شوهرم یه هفته ماموریت بود منم تنها زندگی میکنم.شب رفتم حموم وقتی داشتم درو میبستم پشت درنوشته بودA.با بخار آب.درحالی که حموم همه جاش خشک بود.در حمومم فلزیه.بعد همه اومدن گفتن شوهرت نوشته بچت نوشته در حالی که من خونه تنها بودم بخار آبش تازه بود یعنی قبل من کسی حموم بود