سه بار باهاشون رفتم بیرون توی هر سه بار میگه داداشت افتاده دنبال من وهیچی نداره وچاقه.....رفتیم خونشون خواستگاری یک دست مبل نداشتن درست وحسابی ما صد تومان شبرینی بردیم حتی یک شیرینی هم بهمون ندادن همش راجب مهر وپول ...حرف زدن به خدا خیلی کار دختره زشت بود تو اولین قرار تو خیابون با داداشم بحثش شد داد میزد نره خر