سلام خیلی تاپیک با حالی
منم مینویسم :
عزیزم ازت بسیار ممنونم که در تمامی لحظات زندگی تو شادیهام شاد بودی و تو غم و غصه هام غمگین و ناراحت .
تو هشت سال نی نی میخواستی و من مقاومت میکردم و تو صبر کردی خم به ابرو نیاوردی با تمام رویاهام همراه بودی تو دوستم .مادرم .پدرم و همه کسم بودی نه تو جزعی از خود من بودی .تو با هر سازی که من زدم رقصیدی تو کاری کردی که من بفهمم عشق چیه زندگی شاد چیه صبوریت چیزیه که من همیشه تحسینش میکنم من عاشق نبودم تو عاشقم کردی تو با اخلاق بد من جنگیدی تحملم کردی ودر کنارم بدون هیچ بهونه ای موندی و حالا که من مادر شدم تو از دایه هم مهربانتری برایم همیشه وقتی بابت خوب بودنم از من تشکر میکنی از شرمندگی نمیتونم سرمو بلند کنم ونگات کنم آخه اگه من خوبم پس تو کجای داستانی .دیروز گفتی خوش به حال ایلیا که همچین مادری داره و من امروز میگم خوش به حال ایلیا و مادرش که همچین پدر و همسری دارن امیدوارم بتونم تو رو اونجور که سزاوارشی دوست داشته باشم و عاشقت باشم