اومدم شدیدا عذرخواهی از خودم در وکنم!!! واقعا ما همسایه های بی معرفت بیخودی محسوب میشیم کلا!!!
خیلی دلم میخواد ببینمتون قول میدم این هفته دیگه حتما بیام پارک!نه که دوره جور نمیشه دیگه!!!هاهاهاهااااااا
اصلا این چندوقته زندگیم همه به هم ریخته بود. تازه میخوام خودم رو بزنم به کوچه علی چپ و یه کم زندگی کنم.
چقده دلم میخواست روز تولد ساتیار بهت تبریک بگم حتما و بزنگم! ولی از اونجا که بلاگفا برام فیلتر بود و هست (البته وبلاگهاش...امروز صفحه اصلیش برام باز شد) نتونستم و واقعیتش اینه که روزش رو یادم رفته بود!!! باز هم شرمنده
سلام وای که چقدر اینجا بی رمقه حتما همه در تدارک جشن تولدن سارینای گل گلی تولدت مبارک ..من که نتونستم عسکاتو ببینم مامان میثم چه عجب از این ورا/ مامان آرشا جونی اصفهونیه و باید پاشی بیایی اصفهان اگه عکس بخوای پرند جون نمیدونم چطور امروز یادت افتادم بعد اومدم پستت رو دیدم خوش اومدی مهناز عزیزم کجایی مامان مهربون ؟ دلون واسه هستی تنگولیده کلوب هم که خدا بده برکت . راستی چند تا از بچه ها هنوز اونور عکسشون رو نذاشتن بذارن دیگه تا بتونیمبهتر همدیگه رو تجسم کنیم بوس بووووووووووووووووس واسه ی همه ی جقله ها
میبینم که کلوپ خصوصی دارید ..معلوم شد چرا اینجا حلوته ...من خنگول رو بگو ... هانی جون سلام عزیزم ...آقا حمزه پسمل شما بود نه ؟ حال و اوالش رو به راهه ....راستی بعد از اینکه واسه مامان ارشا پست گذاشتم یادم اومد که اصفهانه ...حالا خدا رو چه دیدی شاید اومدیم اصفهان عکس اتلیه هم گرفتیم به همه دوستای کلوپ تیر سلام منو برسون ....
وقتی زندگی پایان می یابد از تو نمی پرسند دیگران درباره تو چه کردند وچه نکردند بلکه می پرسند تو درباره خود ودیگران چه کردی و چه نکردی!!!
چه خبرها؟؟؟همه تولدها به خووبی و خوشی برگزار میشه؟؟؟
انقدر که زمان زوود میگذره همین روزها باید تدارک تولد 2 سالگی رو ببینیم .... امیدوارم که سال دیگه اوضاع بهتر از این باشه ...امسال که من با شک و تردید تولد گرفتم آخه تا تو روز قبلش محلموون حسابی به هم ریخته بوود ...................
سارینا نمکی ....خیلی عکسهات قشنگ بوود البته واسه من که یکی در میون باز شد ..... چه مامان با سلیقه ای داری ..چه مامان خوش هیکلی داری ......... مردم از حسادت .... 3 ماه ده کیلو ولولووووو...مونا کشتمت ............
زهرا چطوری؟؟؟؟ وای الهی بمیرم واسه علی ...طفلی چقدر به همه چی حساسیت میده!!!!! آخه دیگه هندوونه مگه چی داره؟؟ولی چقدر آقا شده پسرموون ...عکسش خیلی ناز بوووود...
مامان آرشا آتلیه مبارک .......مگه اوون کار دولتی که پیدا کرده بوودی نرفتی؟؟؟ اول چند تا عکس از امیر محمد بگیر و بذار تو آلبوم واسه تبلیغ تا بعد......(هانیه خوشت اوومد)هههههههه
سلام سلام وای نوشین چقدر خوشحالم اومدی راستی من احتمالا این هفته هم نمی تونم تولد بگیرم واقعا خنده داره
علی به هندونه آلرژی نداره ولی میخوره یه کم سردیش میکنه حالا باید روش بهش نبات بدم میدونی فکر کنم باید یواش یواش شروع کنم
دلم برای همه تنگ شده
الی کجایی مسافرت همچنان ایشالا بهت خوش بگذره منم خیلی وقته دلم می خواد یه کلاردشت برم ولی راستش میترسم با علی برم بیچارم کنه
هما جون کجا موندی کاش میومدی دلمون تنگ شده
مونا بدو بیا
مامان امیرسام، مامان نی نی و بقیه بیاین دیگه مارسیم ازت خبری نیست دختر ایشالا به خوشی باشی
صنم دیگه نمیخوای بیای خیلی وقته از خودت و اون دو تا دختر نازت بی خبریم بیا برات کارت تولد درست کنم بیا من دارم سرتو گول میمالم ها ها ها ها ها ها . . . . .
راستی سمیرا، مامان آرش، مارسیم و مامانایی که بچههاشون وبلاگ دارن من مدام سر میزنم کاش منم حوصله میکردم و برای علی یه وبلاگ درست میکردم من بلد نیستم خیلی سخته؟؟؟؟؟؟
اول از همه معذرت از عسل و آدرینا و سارینا .... خاله ها U تولدتون با تاخیر مبارک البته آدرینا و سارینا رو همن روز به ماماناشون زنگ زدم ولی عسلی رو شماره مامانشو نداشتم.
بعدم براتون بگم که من درست بعد از اون پستی که تولد امیر سام رو فکر کنم ساعت 8 تبریک گفتم مستقیم روانه بیمارستان شدم (مامان امیر سام ببین خاله هما با اون حالش اومد تبریک گفت ، اونوقت تو حتی نمیای یه سر بزنی!!!!!!!) نمیدونم چرا مسموم شده بودم ولی یکشنبه رو کامل تا بعدازظهر مشغول سرم و آمپول و ... بودم . 2 شنبه هم از صبح مشغول جمع کردن اثاثیه که آخرشب فهمیدم 3شنبه تعطیلیم و خدارو بابت این نعمت بزرگ آلودگی شکرگزار شدم و 3شنبه هم مشغول جمع کردن اثاثیه و 4 شنبه هم به همین ترتیب اول شکرگزاری و ... 5 شنبه کارای بانکی جهت مبلغ پیش خونه و جمعه تمیز کردن منزل جدید و شنبه بردن اثاثیه به منزل جدید و ریختن اثاثیه در انجا و و اقعا ریختن اثاثیه و الان هم در خدمت شماهام اینا رو توضیح دادم بیشتر برای الی که هی به من گیر داده . الی جونم قربونت برم قهر چیه ؟ ناراحتی چیه؟ من اینروزا فرصت نداشتم الینا رو ببینم چه برسه به اینکه ناراحت بشم . شمشیر ببندم و ... عزیز دلم پاشو زود زود بیا بگو برامون برای تولد گل پسری چیکار کردی که من قربون اون هندونه خوردنش برم. بعدشم برو اون پستا رو پاک کن که بعدا که میخوای برای خودت پرینت بگیری یاد خاطرات بد نیافتی..... بازم دوست دارم چه تولد الینا رو تبریک بگی چه نگی چه انشا بنویسی چه انشااااااااااا ننویسی (هههههههههههه) ببین من از بچگی انشا نوشتن برام سخت بود و وواقعا به یکی میگم انشا نوشتی یعنی ازش تعریف کردم فکر نکردم ناراحتت کنم الانم میگم بازم انشات خیلی خیلی خیلی قشنگ بود
و اما این ماجرای الی جونم بقیه چطورید چرا کم میاید ؟ مهتاب بیا از تولد آدرینا گلی بگو . ما عکس میخوایم
فرانک تو مگه قرار نبود برای ما عکس بذاری؟
نوشین جونم قربون باربدی و مهد کودک رفتنش برم . حسابی دیگه مستقل شده و خاله هما بر عکس خاله مارسیم بهت حسودیش شد که اینقدر گل پسرت مستقله . منم خیلی دوست دارم الینا رو زودتر بذارم مهد کودک. راستی یه عکس برامون بذار ازش
فرانک 2 من میخواستم اونروز تورو بکشم ظاهرا خدا داشت منو میکشت ولی تورو خدا زود بیا یه سر بزن
زهرا جونم چه خوب که اومدی ؟ راستی عزیزم اونروز من بهت زنگ زدم نه مونا . فکر کنم شماره هامونو اشتباه تو موبایلت زدی . راستی عکسای علی خیلی ماه بود ماشاله مرد شده. ببوسش
سمیه عکسات خیلی خوب بود جدا میگم (چاپلوسی نیست) من میخوام برات یه میل بزنم سر فرصت و نظرات و پیشنهادات خودم رو بطور مفصل برات ببنویسم الیته با اجازت . راستی رژیمه خیلی با حال بود من اگه الینا اینارو بخوره از خوشی میمیرم
مارسیم جونم وبلاگتو دیدو عکسای تولد سامی ماه شده بود. یه بوس محکممممممممم
مامان میثم جون تو کلوپ خصوصی هم هیچ خبری نیست. مطمئن باش اونجا که کامل تعطیل شده..
آیسا خاله من میخوام برم خرید کجا دخمل به این خوشگلی میفروشن ؟ از مامانت بپرس منم میخوام.....
صنم صنم بیا تو هم برامون بنویس میخواستم به موبایل شوشو ت زنگ بزنم خجالت کشیدم چون اسمتو نمیدونستم گفتم زشته با این اسم دوباره حالتو بپرسم ولی بیا از فرشته هات تعریف کن
بقیه بچه ها خیلی دلم براتون تنگولیده تورو خدا بیاید نگذارید تو این ماه به این خوبی اینجا سوت و کور بشه.
راستی راستی مونا عکسای تولدو دیدم خیلی قشنگ بود بابا خیلی با سلیقه ای برام به ایمیلم عکسای بیشتر بفرست لطفا... حالیت بهتر شده؟ امروز اومدی سر کار ؟ اگه اومدی برامون حتما از حال خودت و سارینا بنویس.
از الینا هم براتون بگم که دیگه خیلی کلماتو میگه ولی من با یکیش که حدودا یه هفته هست میگه خیلی حال میکنم اونم " هما" ست با زبون خودش میگه " اوما" و دنیال من میدوه........ و من دیگه همجوره براش میمیرم
خوب دیگه بسته سرتونو درد آوردم . پیشاپیش از غلطای املائی و تایپی معذرت . حال ندارم دوباره بخونم یه بوس محکم برای همگی
ممنون عزیزم راستش اون روز که تو زنگ زدی من اصلا حواسم سر جاش نبود و اصلا حال خوبی نداشتم تازه در حال رانندگی بودم و خلاصه ببخش و واقعا ممنون از تماست چون واقعا خوشحالم کرد
هما خسته کار نباشی حتما" همچنان خونت داغونه آره ولی خیالت راحت شد الینا رو ببوس با اون اوما گفتنش بوسسسسسسسسسس
سمیرا جونم چشمات قشنگ دیده وگرنه همچینم سلیقه توش بکار نبردم سمیرا کی بریم پارکککککککک
زهرا جونم من به هما گفتم که تو احتمالا" اشتباه گرفتی در ضمن منم به یادت بودم من شام هم به مهمونام الویه و دلمه برگ و ماکارونی دادم کنارشم ژله . ترشی . ماست موسیر .زیتون بود امیدوارم یه تولد خوب برای علی گل بگیری علی رو ببوس
زن قـــــداست دارد .... بــــراى با او بـــــودن باید مــــرد بود ! نه نـــــر ... !!!
فرانک جونم نمیدونم از کجا عکس بزارم تا ببینی اگه میدونی بگو تا بزارم
درضمن سارینا در یک سالگی
قد 77 وزن 9700 به خوبی راه میره 4 دندون بالا 2 دوندون پائین میگی الکی گریه کن دستشو میگیره جلو صورتش الکی گریه میکنه تا میگی کلاغ پر انگشته اشارشو میزاره زمین میبره هوا بعد که میگیم سارینا پر دستاشو به علامت نیست باز میکنه من که میگم سارینا که پر نداره شروع میکنه دست میزنه میخنده بوس میفرسته بای بای میکنه به راحتی از مبل و صندلی و تخت پائین میاد سه روز هم هست تو ترک خوردنه شصته دستشو یعنی شصتشو چسب زدیم تا نخوره چون دکترش گفت الان راحتر میتونی ترکش بدی بزرگتر که بشه سخته و واقعا" دیدم خیلی الان راحتره از طرفی دندوناشم کج نمیشه به به میگه وقتی گشنشه آبه میگه ددر میگه جیز میگه نه میگه و... قشنگ میرقصه میگم توپت رو بیار میره میاره اسباب بازیاشو میشناسه به اسم و دیگههههههههه چیزای ریز دیگه بوسسسسسسسسس
زن قـــــداست دارد .... بــــراى با او بـــــودن باید مــــرد بود ! نه نـــــر ... !!!
سلام سلام اول بکم که دلم ضعف رفت برای این سارینا نمکی خاله و مامان هنرمندش
دوم هم ممنون هما جون سر میزنی به بلاک ما
سوم زهرا جون یه مدته خیلی مشغول هستم و این اواخر شوشو خیلی کار داره و کارهای سامی تقریبا 100درصد مال من شده و کمکی ندارم فعلا . ولی به یادتون هستم. کارهای سامی را هم نوشتم توی بلاکش.به علاوه کلی حرف و کارها و حرکات جدید که فردایا بسفردا مینویسم
دوستتون دارم یه عالمه به زودی میام از خجالتتون در میام فعلا مشغول یه سری کارها هستم که بهتون میکم بعدا جی بوده و هست