خیلی خوب میشد تو واقعیت یکی مثل غول جادوی تو قصه ها بیاد بگه دردت چیه بگو حلش کنم...من که ازش میخواستم یه شبه همه مشکلات سر راه من و خانوادم رو حل کنه طوری که مطمئن شم یه شب همه عزیزام راحت میخوابن..شماها چی؟
خسته شدم از ازار و اذیت جوون بودم امید وارزو داشتم می کشیدم ولی الان طاقتم تموم شده . یه زندگی حداقلی و اروم میخوام
قلم بر میدارم تا بنویسم شرح زندگی تمام زنانی که روح لطیفشان در برهوت بی عشقی تفتیده شده . تمام زنهایی که هر شب بر بالین دلبندشان نوای محزون تنهایی را سر میدهند . مینویسم برای تمام زنانی که اغوش پر حسرتشان هنوز در انتظار نوای شادی بخش اولین گریه ی نوزادیست .
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
آرزو میکردم اینقدر پولدار بشم ک بتونم ی کمپین بزنم برای حمایت ازبچه های خیابونی و امکاناتی فراهم کنم برای جوانایی ک نیاز ب کمک مالی دارن
گاهی سکوت میکنی چون اینقدر رنجیدی که نمیخوای حرف بزنی، گاهی سکوت میکنی چون واقعا حرفی برای گفتن نداری، سکوت گاهی یک اعتراضِ وگاهی هم انتظار امابیشترمواقع سکوت برای اینه که هیچ کلمه ای نمیتونه غمی که دروجودت داری توصیف کنه و این یعنی همون (تنهایی) 😔 تجربه بهم ثابت کرد اونی که میخوای توو زندگی هیچوقت نمیشه، فهمیدم کسی که باهاته الزاماً دوست نیست.فهمیدم که بیتفاوتی بزرگترین انتقامِ.. تنفر ی نوع عشقِ، دلخوری وناراحتی ازمیزان اهمیّتِ.. غرور بزرگترین دشمن وخدا بهترین دوستِ.. فهمیدم رفتن همیشه ازروی نفرت نیست، هرکسی زبونش نرمِ دلش گرم نیست.. هرکی اخلاقش تنده جنسش سخت نیست.. هرکی میخنده بدون دردوغم نیست.. ظاهر دلیلی برباطن نیست.. فهمیدم کسی موظف به آروم کردنت نیست.. فهمیدم جنگ کردن باخیلیا اشتباه محضِ.. فهمیدم خیلی موقع ها خواسته هات حتی باگریه والتماس هم انجام نمیشه.. فهمیدم گاهی اوقات توو اوج شلوغی (تنهاترینی).. گاهی اوقات صمیمی ترین دوستت میشه غریبه ترین آدم.. گاهی اوقات باهمه وجودت کسیو دوست داری که اون نمیبینتت.. گاهی اوقات بایدرفت....باید دل کند....باید گذشت....باید رد شدو عوض شد😔