شوهرم دست بزن داره،عصبی هست،وقتی عصبانی میشه روانی میشه،کلی خصلتای بد دیگه.
کلا از همه بدش میاد به جز اندکی،غریبه ها رو ترجیح میده به خانواده.
مامانم اینا ،اگه کاری براشون پیش بیاد یا دکتری چیزی بخواد بره به خدا بعد چهارماه یا شش ماه میاد یکی دوروز کارش رو انجام میده میره،هیچ وقت نشده بخواد بشه سه چهار روز،به خداقسم هرچی که داشته باشه برا ماهم میاره،هروقتم که ما بریم هم از هیچی دریغ نمیکنه،هنوزهم که هنوزه از یه ظرف یا چیزی خوشش بیاد برام می خر
عزیزم خدا صبرت بده
متن خیلی ناواضحه اصلا نمیشه فهمید چی نوشتی
مجبوري تحمل كني اين وضعيتو؟
خب
حالا مامانم اینا قرار بود چن روزه دیگه بیان اینجا میخواد بره دکتر،به من میگه من پول ندارما،ولی در صورتی که امروز میگه فلان غریبه رو دعوت بگیریم
منم اعتراض کردم اونم کلی کتکم زد
كاه و يونجشو كم كن درست ميشه
با یه بچه،از زندگی سیر شدم
عزیزم گویا مادرت زیاد تو سال میاد خونتون و میمونه.
راستی خرج دکتر مادرت به همسرت چه ربطی داره؟
به والله رمقی ندارم، من از دستش باید فرار کنم،اون میگه بالاخره یه روزی طلاقت میدم
تو متن گفتم هر شش ماه یا سه چهار ماه
