خدایی دیگه دارم هنگ میکنم از دست مادرشوهرم هست۶ شدم همش میخاد کاری کنه دختر۱۱ماهم ازمن دوربشه
دخترمم براش گریه نیکنه جون میبرش بیرون دورش نیزنه خسته شدم از دست هردوشون فردا ک دخترم بزرگ بشه من چجوری باید تربیتش کنم دیگه خانم هرجا دلش میخاد بره باید دختر منم ببره الان که کوچیکه نمیتونه ولی فردا ک بزرگ شد نیبرش واقعا فکر میکنم اون شده نادرش