بچه ها شمام مثل من ناراحت که میشید مدام میخواید بخوابید یامن فقط اینجوریم اصلا نمیتونم پاشم احساس خستگی میکنم انگار صد سالمه وتموم این سالهای زندگیم مثل یه فیلم جلو چشمام میاد حتی حوصله سرکارو کارخونه هم ندارم
نه من دوست دارم یکیو بزنم تا خالی شم🤪خشنم خودتونید
گیرم که در باورتان به خاک نشسته ام و ساقه های جوانم از ضربه های تبرهایتان زخم دار است با ریشه چه می کنید؟گیرم که بر سر این بام بنشسته در کمین پرنده ای پرواز را علامت ممنوع می زنید با جوجه های نشسته در آشیان چه می کنید؟گیرم که می کشید گیرم که می برید گیرم که می زنید با رویش ناگزیر جوانه ها چه می کنید؟
من افسردگى دارم ميوفتم تو رختخواب ولى خواب نميرم اصلا
من پذيرفتم شكست خويش را/ پندهاى عقل دورانديش را...من پذيرفتم كه عشق افسانه است/ اين دل درد آشنا ديوانه است...ميروم شايد فراموشت كنم/ با فراموشى هم آغوشت كنم...ميروم از رفتن من شاد باش/ از عذاب ديدنم آزاد باش...آرزو دارم بفهمى درد را/ تلخى برخوردهاى سرد را...آرزو دارم خدا شادت كند/ بعد شادى تشنه ى نامم كند...آرزو دارم شبى سردت كند/ بعد آن شب همدم دردت كند...تا بفهمى با دلم بد كرده اى/ با وجود احتياج دست مرا رد كرده اى...ميرسد روزى كه بى من لحظه ها را سر كنى/ ميرسد روزى كه مرگ عشق را باور كنى...ميرسد روزى كه تنها در كنار عكس من/ نامه هاى كهنه ام را مو به مو از بر كنى...😔
دقیقا انگار یه آدم دیگم خدا نیاره اون روزو بچه هام خیلی اذیت میشن هیچ کاری نمیتونم بکنم ولی به خاطر اونا خودمو سرحال نشون میدم ولی بازم کار نمیتونمبکنم حتی غذا بپزم