2777
2789
عنوان

دلتنگی..

| مشاهده متن کامل بحث + 270 بازدید | 41 پست

بچه‌ها، دیروز داشتم از تعجب شاخ درمیاوردم

جاریمو دیدم، انقدر لاغر و خوشگل شده بود که اصلا نشناختمش؟!

گفتش با اپلیکیشن زیره لاغر شده ، همه چی می‌خوره ولی به اندازه ای که بهش میگه

منم سریع نصب کردم، تازه تخفیف هم داشتن شما هم همین سریع نصب کنید.

خدانکنه گلم   خیلی بدبختم خونوادم خیلی شکستن مثل دیوونه ها میخندم جلوشون بعدش شبا تاصبح خودخور ...

چرا میگی بدبخت؟؟؟بدبخت او زنیکست نمیدونم چرا بویی از مادری نبردن نمیگن...خودت چرا پیام نمیدی؟

رفتن و شوهرم میذاره با مترو برم اما برگشتو نداره میگه بعداز ظهرا شلوغه باید وایستی خودم شب بیام دنبا ...

صبح ساعت ۸ _۹برو ۳ برگرد اصلا مترو هیچ کس نیست همه واگنا خالیه بخوای صبح بری شب برگردی از زندگی خودتم‌میافتی 

ان شالله که جوربشه نزدیک هم باشید الان دارم میرم نماز بخونم بنده لایقی نیستم ولی حتما دعا میکنم برات.

منم اتفاقا امروز فکرمیکردم چه جوری مامانم و بابامو خواهرمو تنها بزارم برم هرروز هم ک نمیشه سرزد 😭😭

عادی میشه برات عزیزم

هرچی که بگذره دیگه یاد میگیری چطور زندگی کنی و چطور مدیریت کنی

منم دورم

چندصد کیلومترم دورم 

سال اول فقط کارم گریه بود

زندگی نداشتم

بااینکه هردوماه میرفتم اما بازم سخت بود

الان انگار قوی شدم

کنار اومدم

خیلی سخته اما چه میشه کرد

شما که نزدیکی غصه خوردن نداره

دلت تنگ شه یه مترو سوار میشی صبح تا ظهر میری اونجا و برمیگردی

گر نگه دار من آن است که من میدانم،شیشه را در بغل سنگ نگه میدارد❤️❤️❤️
صبح ساعت ۸ _۹برو ۳ برگرد اصلا مترو هیچ کس نیست همه واگنا خالیه بخوای صبح بری شب برگردی از زندگی خودت ...

قربونت برم برام دعا کن اصلا انگار آرامش از وجود من فرار کردم شدم یه آدم پرخاشگر

چی بگم خدا کنه عادی بشه مثله خوره افتادم به جونم این درد😔😔

عادی میشه

مثل خیلی چیزای دیگه

باور کن من ماه رمضون امسال همش حسرت خوردم چرا نمیتونم برم یه افطار خونه بابام

دور هم باشیم

یا اونا نمیتونن بیان افطارخونه من

کارم شده غصه

کلی راهه مجبورم تحمل کنم

گر نگه دار من آن است که من میدانم،شیشه را در بغل سنگ نگه میدارد❤️❤️❤️
عادی میشه مثل خیلی چیزای دیگه باور کن من ماه رمضون امسال همش حسرت خوردم چرا نمیتونم برم یه افطار خ ...

خیلی سخته همین چیزا باعث شده من شدم یه آدم پرخاشگر بهانه جو دیوونه شدم اصلا همش شوهرمو اذیت میکنم باهاش دعوا میکنم بعد میشینم ساعتها گریه میکنم

پس اخه میخواد چه تصمیمی بگیره؟؟

من گفتم باید مستقل بشیم از اونجا واونم میگه نه باید برگردی دوباره خونه واینجا پیش پدرومادرم😔

سرتهمت ها ودروغ های مادرش این بلا سرم اومد وآخرشم ما بدهکار😕دنیای برعکسی شده گلم تعجبم نمیکنم 😔منم نمیخوام دیگه برگردم اون خونه که زیر سلطه ننه اش باشم آخه توخونشون زن سالاریه ومرد حق تصمیم گیری نداره 😕

من گفتم باید مستقل بشیم از اونجا واونم میگه نه باید برگردی دوباره خونه واینجا پیش پدرومادرم😔 سرتهم ...

چرا پیش یه مشاور نمیری؟منم تو یه ساختمونم باهاشون مادر شوهر منم خیلی از اول عقدم تا حالا سعی کرد منو زیر سلطه اش بگیره اما یه اخلاقی که من دارم اصلا زیر بار حرف کسی نمیرم خیلی تهمت و دروغم به من بست اما واقعا جنگیدم ۲۳ سالمه اما از نظر روحی شدم‌یه زن ۴۰ ساله

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز