حالا من کلا هیچ جشنی نداشتم...
روزی که عقد کردیم شب بابام تالار شام داد به درجه یکا، ولی خب من با چادر و کت شلوار بودم...
همین لباسا رو هم بابام واسم خریده بود.
یعنی واسه عقد اینا فقط حلقه گرفتن و پول ارزون ترین محضر رو دادن...
ارایشگاه اینا هم که دوست نداشتم.
از اول کلا گفته بودم من فقط عروسی دوست دارم و عروسی خیلی واسم مهمه...
حالا دو ماه موندا به عروسی برگشتن میگن لباس تا دو تومان باشه...
اون لباسی هم که من میخوام حدود ۵ تومانه...
اصصصصلا هم نمیخوام ازش کوتاه بیام.
دیگه پول لباس و آرایشگاه و آتلیه ی عقد و لباس و آرایشگاه حنابندون و پاتختی که اتفاقا اونا رسم دارن ولی من نمیخوام، اندازه ی یه لباس عروس توپ و آرایشگاا و آتلیه ی خوب میشه دیگه...
حالا بقیشو یا باید شوهرم از یه وامی که شانسی گیرش اکمده و کلو هم ۳ تومانه بده، یا مامانم بده شوهرم بعدت بده...
بع د اونوقت فکر کن با لباس دو تومانی، اینا پول آتلیه ی مثلا ۸ تومانی رو بدن...
اصلا دلمونو خون کردن...
انگار نه انگار عروسیمونه...
خدا ازشون نگذره...