اره یبار خواهرمگفت
زنداداش بهتره کمی به زندگیت برسی یه سروسامونی بدی
به داداشمگفته بود تومیری سرکارچه میدونی خواهرات از سر حسادتچه حرفایی بهممیزنن
بخدا مادرم یبارسکته کرد از بس که برای عروسی بهمون فشار اووردن هنوزم که هنوزه نتونستیم خودمونو جمع وجورکنیم