سلام
من ۳۰ سالمه...۶ ساله با هم دوستیم ...عاشقانه دوسم داره و برام هممه کار کرده...تو این مدت همه چی بهم ثابت شده...عید اومدن خواستگاریو چون بابام در جریان دوستیمون نبود گفت چن ماه اشنا شیم...خانوادشم خیلی دوسم دارنو خیلی بهم احترام میذارم...خواهر برادرش خارج از کشورن و فقط نامزدم با بابا و مامانش ایرانه ولی الان که داریم به عقد نزدیک میشیم به رسمی شدن رابطمون از اینکه بعد ۶ سال سر یه دیر زنگ زدن قاطی میکنم و میگم تموم..البته تو حرف وگرنه میمیرم بدون اون.میترسم...از اخلاق خودم...ناراحت شه به جای جانم بگه بله دیگه چن روز باهاش حرف نمیزنم...بد عادتم کرده...ولی میترسم تو زندگی این اخلاقم نشکل ساز شه