از ترس هر جور بود خودمو کشوندم تو ماشین..... التماس کردم منو نبر خونمون مامان مریضه.........دور زد گفت پس برو خونه ما من احساس کردم مشکل از طرف من بوده...... خواستم اوضاع بهتر کنم. گفتم ببخشید من اشتباه کردم در مورد خانوادت.... ببخشید. هر چی عذر خواهی میکردم بی فایده بود.