2733
2739
عنوان

داستان زندگی من بعد از ۷ سال سکوت

5478 بازدید | 98 پست

۱۹ سالم بود شیمی شیراز قبول شدم اما پدرم چون شبانه قبول شدم و خابگاه بهم ندادن با تمام التماسام نزاشت برم گفت به جاش برو ازاد و برات ماشین میخرم رفتم آزاد و شیمی خوندم دختر شیطونی نبودم موجه بودم میرفتم میومدم به شدتم درس خون بودم به خاطر محل زندگیم و خوشگلیمو و ماشینم خیییلی ها خاستگارم بودن حتی دو تا از استادام ترم سه بودم که چشم افتاد به احمد پسر شیطون و خوبی ولی بود ازش خوشم اومد اولین بار سر جلسه امتحلن افتاد کنارم تو درس چون پیش باباش کار میکرد درسش خوب نبود دستختم درشت بودو تمام سوالارو کمکش کردم عینن از رو من نوشت و از اونجا دوستیم باهاش شروع شد با اتوبوس میرفت و میومد اهل کار و زندگی بود داشتم عاشقش میشدم اما اصلا بروز نمیدادم اولین تولدش براش ساعت ۳ میلیونی خریدم نگفته نمونه اونم برام گوشواره طلا خرید تولدم برادر بزرگش عقد کرده بود و من به احمد گفته بودم خواستگار زیاد دارم و نمیتونم بعد از دوسال بیشتر دیگه دوست بمونم اونم واقعا عاشقم بود یه روز گعت ببا کافه همیشگی دیدم ناراحته و نمتونه حرف بزنه گفتم چی شده احمد گفت برادرم داره طلاق میده زنشو و من نمیتونم الان پا پیش بزارم یک سال دیگه صبر کن... قبول کردم چون عاشقش بودم واسه اینکه پدرم و مادرم دست از سماجت بردارن ۳ ماه رفتم انگلستان پیش خواهرم عافل از اینکه احمدم به خاطر من از دانشگاه اونم مرخصی گرفته همههههه میدونستن که احمد عاشق منه تو دانشگاه همه میگفتن احد عاشقت هست اما به درد تو نمیخوره خخخخیلی از پسرا زیرابشو میزدن اما منم عاشقش بودم یه روز گفت تو دفتر خاطرات داری و منه احمق واسه اولین بار دروع گفتم که آره شبانه یه سالنامه رو تا صبح چرت و پرت نوشتم که آره منم عاشقتم و فلان دادم بهش اونم برد بخونه این قضیه تموم شد اینم بگم من پدر تاجر ادویس و خونمون گلستان شمالی اون پدرش یه معازه پارچه فروشی تو عبدل اباد داره و خونشونم اونجاس یه خواهرم داره که ۳۸ سالش هست و ازدواج نکرده گدشت و اومدن خاستگاری و باااااا بدبختی رصایت بابامو گرفتمو و گفت بری دیگه برگش نداری و ازدواج کردیم بهترین جهازو بردم  حرفای مادر و خواهرش شروع شد که باباش جهازشو با چک خریده به همه بدهکاره پدر من هدیه عروسی به ما ۱۲ روز سفر اروپا داد که برگشت به فامیلاشون گفت اونجا نارویلا کلی داداش منو تیغ زده منم این حرفارو میشنیدم و سکوت میکردم و خودخوری که بعد از من داداش زن گرفت و از محل خودشون یه دختر عیییین خودشون شایدم از نطر مالی داعون تر که اکیپ سه نفره تشکیل میدادن و من خونه مادر شوهرم میرفتم میرفتن تو اتاق و در رو میبستن و منو حرص میدادن جاریم بچع دار نمیشه تا خدا به من یه دختر میده اونا کلی دعوا که چرا زودتر از جاریت تو بچه دار شدی من زایمان میکنم و ۳ ماه میگدره یه شب بی هوا گوشی احمد و میبینم که خواهرش اس زده واسه چی بهش محل سگ میدی اون لیاقتش بیمترستان فلان جا نبود باید میبردیش سگ دونی زایمان کنه و هزار تا توهین دیگه دنیا رو سرم خراب میشه خونه من تو یه محله تو جنوب تهرانه مامانم به خاطر دوری زیاد نمیتونه بهم سر بزنه از تنهایی و حرفای خواهرشوهرم داشتم افسردگی میگرفتم تا اینکه هفته بعدش میرم خونه مادرشوهرم با خواهرشوهرم سرسنگین به خاطر اسمساش که برمیگرده با حالت توهین میگه چته چرررا تو قیافخ ایی و من واسه اولین بار میگم چرا اس دادی به احمد و اونو پر میکنی که حمله میکنن رو منو آره ما تورو نمیخواستیم و تو ۴ سال آویزون دادشمون بودی تو دانشگاه و مدرک داریم ازت دفتر خاطراتو فقط اشکام میریزه و میام خونه نگو عوضی ها زنگ زدن به پدرم و گفتن دخترت آویزون داداشم بود بابامم معازه سکته قلبی خفیف میکنه میبرنش بیمارستان زنگ میزنه مادرم که آره ادرس بده مدرکو با پیک بفرستم وخترت خرابه و آویزونه داداشم بود حالا یک هفته از اون قضیه گذشته دارم دیوووووونه میشم از بس گریه کردم چشم چپم دیگه نمیبینه بهم گفتن دختر زای هرزه شوهرم فقط وایساد و نگاه کرد اومدیم خونخ میگه گه خورد اما دیشب دیدم خواهرش زنگ زد و خوش و بش کرد دارم داغون میشم نمیدونم چیکار کنم آبرومو همه جا بردن لهم کردن شوهرمم که... دخترم جلومو گرفته بگین چیکار کنم دارم دیوووونه میشم😔😔😔😔😔😔

ببین منم به همین مشکل خورده بودم.😢خانمای اینجا بهم دکترساینا رو معرفی کردن و منم از یکی از دکتراش ویزیت آنلاین گرفتم از خونه. و خیلی راضی بودم و مسالمم حل شد😍 بیا اینم لینکش ایشالا که مشکل توهم حل بشه😘

2728
ادامه نداره خیلی طولانی بود من خلاصه گفتم جای من باشین چی کار میکنییین؟؟؟؟

خونتو عوض کن برو نزدیک پدر و مادر خودت با خانواده شوهرت رفت و آمد کم کن 

دعای نی نی سایتیای میگیره. میشه دعا کنین خونه بهتر بگیریم .با دعای شما خونه خریدیم ولی نمیشه خودمون بشینیم دادیم رهن .خدایا هرچی صلاحه واسمون پیش بیاد.دخترم و شوهرم امیدای زندگیمن .

هيچي قطعا به موقعيتاي خوبم جواب مثبت ميدادم🤦🏻‍♀️😳😒

دختر تو انقدر موقعيتت خوبه واسه چي پشت اون شوهر بي خاصيت و ببو وايسادي؟؟؟

برو پيش پدر و مادرت زندگيتو با كسي كه در شانت هست از نو بساز

با ريتم بخونيد...خسته تر از خسته اااام،شيشه بشكسته ااام،حالا كه از ما گذشت،اومدن يارو باش،كار خدا رو ببين،عاقبت ما رو باش🤭😑😍
2740

تو وضع مالی ب این خوبی نسشتی ب پای این بیشعور ها وردار دخترت رو برو چه دیوونه ایی بخدا بعد تو ببینم کی زن داداشش میشه مردی ک دفتر خاطرات رو برده داده ب خواهرش ادمه تو هم پول و شهرت بابات رو بزن تو سرش تا میتونی ترشیده خانوم نکبت

از وقتی که شماره شو به بلَک لیست گوشیم انتقال دادم چند ماهی میگذره…شیش،هفت تا اس داده بود که چند هفته بعد خوندمشون.اون موقع از دستش عاصی بودم. واقعاً اذیت میکرد.یه شب با یه شماره دیگه اس داد برا همین نرفت تو بلک لیستم.نوشته بودکه اگه میخوای دیگه اس ندم بهت،یه چیزی بگو.بدون معطلی جواب دادم و همون چیزی رو که میخواست.براش فرستادم چون واقعاً دیگه نمیخواستم اس.ام.اساشو ببینم.دیگه ا………س ندادنمیدونم اصلاً چی شد که اینطور شد. دیگه سراغمونگرفت انگار نه انگار که من “هستم”به هرحال اعتراف میکنم که خیلی دلم برای اس.ام.اس هاش تنگ شده.اگه الان اینارو میخونی، ازت میخوام که یه شانس دیگه بهم بدی. قول میدم بچه ی خوبی بشم !هم تو مسابقه ها شرکت کنم هم آهنگپـیشواز داغ هفته رو انتخاب کنم و حتی با شارژ ۱۶۸۶۵۰ریال،برنده ۱۰۰تومن اعتبار هدیه.داخل شبکه شم ..!ایرانسل دوسِت دارم !😂😂😂😅😅😅

نبايد با يكي ك اينقد سطحش از خودت پايينتر بود ازدواج ميكردي

از قديم گفتن كبوتر با كبوتر باز با باز

به نظرم درست شدنيم نيست چون دنياتون زمين تا آسمون فرق دارع

من نظرمو ميگم لطفا اگه مخالف هستيد ريپلاي نكنيد قرار نيست همه مثل هم فكر كنن

بابای شما یه خونه میگرفت شیراز خیلی راحت تر نبود که به خاطر خوابگاه نداشتن نذاشت بری؟ وضعتونم که خوب بوده ماشالا

حالا مگه تو دفتر خاطراتت حرفهای س.ک.سی نوشته بودی؟ تهش نوشتی احمد دوستت دارم بی تو.هرگز خوب که چی

وصف رخساره خورشید ز خفاش مپرس  دوست عزیز لطفا متن امضاء من رو بخونید نی نی سایتی گرامی لطفا اگر با کامنتهای من مخالفتی داشتید احساستون رو کنترل کنید و من رو ریپلای نکنید مگر اینکه مستقیما شما رو مخاطب قرار داده باشم یا استارتر تاپیکی باشید که توش پست گذاشتم ، من مایل نیستم هیچ بحث و تبادل نظری با مخالفانم داشته باشم مگر اینکه خودم اعلام آمادگی کنم پس خودتون رو خسته نکنید و با اجتناب از هر بحث بیهوده ای در حق اعصاب و شخصیت من و خودتون لطف بزرگی بفرمایید

بابا من جای تو بودم با خانوادم حرف میزدم بلاخره اونا پاره تنشونو که تنها نمیذارن

از وقتی که شماره شو به بلَک لیست گوشیم انتقال دادم چند ماهی میگذره…شیش،هفت تا اس داده بود که چند هفته بعد خوندمشون.اون موقع از دستش عاصی بودم. واقعاً اذیت میکرد.یه شب با یه شماره دیگه اس داد برا همین نرفت تو بلک لیستم.نوشته بودکه اگه میخوای دیگه اس ندم بهت،یه چیزی بگو.بدون معطلی جواب دادم و همون چیزی رو که میخواست.براش فرستادم چون واقعاً دیگه نمیخواستم اس.ام.اساشو ببینم.دیگه ا………س ندادنمیدونم اصلاً چی شد که اینطور شد. دیگه سراغمونگرفت انگار نه انگار که من “هستم”به هرحال اعتراف میکنم که خیلی دلم برای اس.ام.اس هاش تنگ شده.اگه الان اینارو میخونی، ازت میخوام که یه شانس دیگه بهم بدی. قول میدم بچه ی خوبی بشم !هم تو مسابقه ها شرکت کنم هم آهنگپـیشواز داغ هفته رو انتخاب کنم و حتی با شارژ ۱۶۸۶۵۰ریال،برنده ۱۰۰تومن اعتبار هدیه.داخل شبکه شم ..!ایرانسل دوسِت دارم !😂😂😂😅😅😅
2706
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2741
2687
پربازدیدترین تاپیک های امروز

داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته

دورهمی

markooo | 1 روز پیش
داغ ترین های تاپیک های امروز