یه چیزی بهت بگم؟ همین الان برای خودت و عزیزات انجام بده.
من توی همین نی نی سایت با دکتر گلشنی آشنا شدم یه کار خیلی خفن و کاملاً رایگانی دارن که حتماً بهت توصیه می کنم خودت و نزدیکانت برید آنلاین نوبت بگیرید و بدون هزینه انجامش بدید.
تنها جایی که با یه ویزیت آنلاین اختصاصی با متخصص تمام مشکلات بدنت از کمردرد تا قوزپشتی و کف پای صاف و... دقیق بررسی می شه و بهت راهکار می دن کل این مراحل هم بدون هزینه و رایگان.
همسرمن دریا نورد نیست اما خب شرایطمون گاهی اوقات مخصوصا اوایل زندگی اینطوری بود شرایط سختیه،دل شوره هم داره خب،اما کم کم راحت تر میتونی بااین قضیه کنار بیای
یکی از سخت ترین شغلای دنیاس من که نمیتونم باهاش کنار بیام
پسر عمه ام هم خواستگاری هرکی میره بخاطر شعلش قبولش نمیکنن با اینکه حقوقش خیلی خوبه وضع مالیشم توپه بهش جواب رد میدن
خدایا میدونم به وقتش بهترینهارو برام رقم میزنی سال ۱۴۰۲ /قسمت دوم امضام مال سال ۹۸ هستش عوضش نکردم گیر ندین به امضام /عقد هستم /تیکر تاریخ عروسیمو نشون میده اگه خدا بخاد و یاریمون کنه میرم سر خونه زندگیم ...
زندگی خیلی سختی میشه. واقعیت زندگی یعنی کنار هم بودن و دوری هزار و یک مشکل مییاره. اصلا چیزی نیست که آدم براش برنامه ریزی کنه. اگر پیش اومد آدم باید قوی باشه. ولی نباید زندگیای را برنامه بریزیم که توش خیلی از هم دوریم.
من مونی هستم که از سال ۸۹ در سایت فعال هستم. یک مدت خودم داوطلبانه به سایت نیومد و وقتی دوباره برگشتم تا در تاپیکهای قدیمی به خصوص تاپیک خشونت علیه خانومها فعال باشم، با وضع نابسامان سایت رو به رو شدم. حدود شش ماه پیش بود. داشتم داخل پیام خصوصی با نی نی یار در خصوص مشکلات سایت چت میکردم که ایشون «به هوس نیمه شبی» فقط چون قدرت در دستش بود و نباید جایی جواب پس میداد وسط صحبتهای خصوصی بی هیچ اخطار و حرفی من را قطع دسترسی کرد. اکانتی هفت هشت ساله را قطع کرد که باهاش سالها با علاقه در سایتی که دوستش داشتم و بهش اعتقاد داشتم وقت گذاشته بودم! من موندم و این سوال: «واقعا این بود آرمانهای نی نی سایت؟»
اخی یاد دوستم افتادم.پنجم ابتدایی یکی بود باباش ملوان بود.۶ ماه نبود ۴۰ روز بود بعد این به شدددت وابسته ی مامانش بود درحدی که مدرسه تا خونشون دوسه تا کوچه بیشتر نبود ولی باید مادرش میاوردتش و میبردتش.هروقتم میومد دنبالش دختره انگار سالهاست ندیدتش بدو بدو میپرید بغلش.اصلا هیچ اردویی نمیومد چون طاقت دوری مادرشو نداشت