به نظرتون مامانم راست گفت؟

گلم اون بچه هم مثل بچه های دیگه خدا رو داره.. شما الان بارداری خودتو به خاطر چنین مسائل ساده ای بهم نریز. بعدشم ما که از آینده خبر نداریم پس دلیلی برا ناراحتی و نگرانی نیست.. 

خودخواه نباش اصلا کار بدی نیست که ... فیلم خجالت نکش رو ببین 😁 گناه داره مامانت تنهاست

برای تو که بچه مادرت ،نمتونه خواهری وبرادری کنه حداقل برای بچه ات هم بازی خوبی میشه اخییییی چه خوشم میاد ازین مدل چون وخودم وخاله ام هم همین مدلی بودیم

من مرد هستم اپیج همسرم پیام میذارم منو داییم هم سالیم تازه من سه ماهم بزرگترم

مگه چیه بابا 

دختر خاله من از مامانم بزرگتره

مامانت جوونه

پیش شوهرتم زودتر پیش دستی کن بگو مامانم یه بچه بیاره از تنهایی در بیاد

اشتباه مادرت این بود که شما رو زود حامله شد. سن جوونیش به کل صرف بچه داری شد. الانم به همین خاطر احساس تنهایی میکنه چون هدفش از زندگی همین بچه داری بوده و میخواد ادامش بده

همونطور که تو امضام گفتم.

حق تصمیم گیری با تو نیست اخه ک موافق یا مخالف باشی...مامانت احساس کرده نیاز داره ی نفر دیگ به خانوادتون اضافه بسه... جلوشو بگیری تا چن سال دیگ بخوادم نمیشه و تا اخر عمر حسرتش میمونه ب دلش اونم ب خاطر خود خواهی تو 

 بچه دار شدن فقط وفقط مربوط به زن وشوهر هست و مطلقا به هیچ کس دیگه ای ربط نداره

به نظرم مادرتون زیادی به حرفتون بها می ده

زندگی مادرته به خودش مربوطه که چیکار میکنه همسنایه مادرت هنوز مجردن

خواهرشوهر من ۳۹ سالشه تازه مزدوج شد تو اقدامه!

باید زود تر ب فکرش میفتاد ن الان،ولی بنظرم میخاد بیاره خودتو اماده کن😀

خودت بارداری الان تو این سن؟

اگه آره از مادرت اجازه گرفتی که انتظار اونم ازت اجازه بگیره؟

به مامانت بگو  چند ماه صبر کن تا بچه ی من دنیا بیاد.

مطمئن باش پشیمون میشه

چون 

اولا سرش با بچه ی شما گرم میشه

دوما سختی هاش یادش میاد

شک نکن ک بارداره خاسته یجوری بهت بگه نزاشتی خخ

خوب مادرت اشتباه کرده و فکر میکرده یکی کافیه از وقتی شما رفتی فهمیده که واقعا تنها شده 

به نظرم با مادرت مخالفت نکن درسته برات مشکله ولی بعدها متوجه میشی که خوبه بچه ات یه دایی یا خاله داشته باشه یا در سن کهولت پدرو مادرت بار نگهداری آنها فقط به عهده شما نیست 

شما پیش پای خود رو نبین به بیست سی سال آینده فکر کن که یه خواهر یا برادر چقدر دست کمک ت میشن

به شوهرت هم بگو من خودم مادرم رو تشویق کردم چون می خواستم بچه ام خاله یا دایی داشته باشه