من یک سال بیشتر درگیر درمان مشکلاتم بودم چندماهه اقدامم
من که دیگه انقدررررررررررررررر حرف زدن بهم راجب بچه بخدا خسته شدم از ۴ ماه بعد عروسیم میپرسن بچه چیشد وای وای وای خدا ازشون نگزره خیلی با حرفا و کاراشون دلمو شکوندن چقد آه از نهادم براومده از حرفاشون چه شبا از ناراحتی اشک ریختم تا صبح
فکر میکنن این دوسال و خورده ای که عروسی کردم جلوگیری نداشتم و بجه دار نشدم
۲۶ سالمه تازه و اینجور میکنن باهام ای خدا 😔😔😔😔