من بعد 5سال فهمیدم باید ازهمون اول جواب بدی.من همیشه احترام نگه میداشتم جواب نمیدادم میریختم توخودم و گریه میکردم .صوهرمم ک کلا طرف اونا بود.همش سرشون تو زندگی من بود.تا حدی ک ب خودشون اجازه دادن اومدن تو خونم تعیین تکلیف کنن ک پسرم شبا میاد پیش تو.هر روز بعد کار باید بره خونه خواهراش.اخر هفته هم خونه مادرش.
منم جواب دادم.3ساله راحت شدم بخدا.کشیدن بیرون.
فکر کرده بودن من زبون ندارم و میتونن سوارم شن.خبر نداشتم من زبونم دراز ترهه