من عاشق شدم و همه بهم گفتن این برات خوب نیس کر بودم نمیشنیدم رفتم 1300 کیلومتر شهر دیگه الان مث چی پشیمونم. خیلی دلم تنگ میشه خیلی دلم میخاد منم با خانوادم هر هفته جمع بودیم. خانواده شوهرم را میبینم دایم باهمن من حرصم میگیره. خیلی مامانم از داریم داغون شد. دیر دیر هم میام یعنی نمیشه زودبرم خانواده شوهرم هم خیلی اهل اذیت و دخالتن خسته شدم دوست دارم معجزه بشه شوهرم بیاد پیش مامانم اینا اما محاله
عزیزم دیگه ازدواج کردی . و خدارو شکر کن که به عشقت رسیدی و حسرتش به دلت نمونده حالا سعی کن زندگیتو خودت بسازی با خانواده شوهرت وقتتو پر کن رفته رفته بچه دارم بشی دیگه برات عادی میشه
باردار نیستم. تصمیم گرفتم مثبت باشم و انرژی های مثبت جذب کنم. همه چی به زودی رو به راه میشه . خدایا ممنونم