وقتی فهمیدم باردارم ، شدیدا سرما خورده بودم . اما به خاطر شرایطم نمیتونستم هیچ دارویی بخورم. شروع دل شوره های من برای دخترم بود.
هر روز از بارداریم یه شوک جدید بهم وارد میشد.
اول گفتن ازمایش غربالگریت مشکل داره ، رفتم آمینو هیچی نبود خدارو شکر
، یه روز گفتن قلبش سوراخه ، رفتم سونو مشکلی نبود
یه بار گفتن اب جنین زیاده ، رفتم ازمایش دادم گفتن سالمی ،
یه روز گفتن ضربان قلبش بالاس ، رفتم مانیتور شدم ، همه چی طبیعی بود.
اخر بارداری گفتن وزن گیری جنین مشکل داره ، باید زود تر زایمان کنی . اخرش با وزن ۳ کیلو به دنیا اومد.
سالم و سلامت بود
گفتن زردیش بالاس ، فورا باید بستری شه . از من اصرار که میبرمش خونه ، از بقیه اصرار که حتما بیمارستان .
بعد گفتن مشکوک به تیروییده . چند بار ازش خون گرفتن تا معلوم شد هیچی نیست .
از رفلاکس نگم که همش میگفتن باید بچه رو ببری سونو گرافی حتما ، خطرناکه
حالا ۶ ماهش شده دخترکم
شیطون ، جهار دست و پا میره . میشینه و خنده از رو لبش قطع نمیشه .
اما بردمش واسه واکسن میگن رشد دور سرش خوب نیست .
همش میگم اینم مثل همه اون حرفا یه حدس پزشکیه
اما دلم بازم واسش نگران و غصه داره