سلامی دوباره چو بوی خوش اشنایی و از این حرفها 😍
امروز بعدازظهر قرار بود خودم برم خرید که همسرجان زنگ زد گفت حاضر شید با هم بریم.منم گفتم چی بهتر از این. والا. خلاصه کلیییی خرید کردیم. سه ساعتی کارمون طول کشید. برگشتنی هم دلتون نخواد شله گرفتیم. دیگه باید از فرصت های شله خوری نهایت استفاده رو کرد که تا محرم خبری نیست از شله 😂 ما هم که شکمو 🙈😅.
خرید خودش یه وقتی میبره, شستشو و ضدعفونی کردن خریدا یه وقت دیگه.😐
اقاااا چرا اینجوریه اخه? امروز بیرون بودم صدباااااار دماغم خارید. دو بار تو چشمم از این پشه کوچیکا رفت. پیشونی ام به خارش افتاده بود. دیگه کم مونده بود همونجا تو خیابون جلو ملت لباسامو بکنم خودمو یه دل سیر بخارونم😐. حالا تو خونه اگه یک بار, فقط یک بار بگی من دماغم بخاره ها.😐
خلاصه توت فرنگی گرفتم واسه مربا اومدم خونه شستم خورد کردم لاش شکر ریختم , گذاشتم یخچال تا اب بندازه, فردا بپزم مربا رِرِ 😁.
به خودم قول داده بود دیگه باقالی نخرم.اما خریدم😐. هم باقالی هم نخود فرنگی. همسرجانو اغفال کردم گفتم فردا شب در کنار یکدیگر عاااشقانه باقالی بیا پاک کنیم 😆.ایشون هم یه پشت چشمی نازک کرد ولی خب قبول کرد دیگه 😁😁😁.
نخود فرنگی رو هم میخوام یا فریز کنم یا کنسرو.ننیدونم, نظر شما چیه?
دیگه شام هم درست کردم.استامبولی😢(این یکی از غذاهاییه که مدتهاست فقط واسه همسرم درست میکنم و خودم فقط یه قاشق واسه مزه کردنش میخورم, حاضرم نون و ماست بخورم دیگه استامبولی نخورم😐).
ظرفها رو هم شستم, لوله زیر سینک هم همسرجان درست کرد, واشرش مشکل داشت. گاز هم میخواستم تمیز کنم که دیگه خداییش جونش نیست. باشه واسه فردا. چدنهاش رو هم میذارم ماشین بشوره.
این وسطا دو بار هم ماشین روشن کردم و لباس خشک ها رو هم تا کردم.
امروز هیچیییی, یعنی حتی یه کلمه زبان نخوندم. متاسفم واقعا. فیلم زیرنویس دار پیدا نکردم, خیلی سختمه بدون زیرنویس فقط کلماتی که بلدمو میفهمم. یکمم که مطلب میخونم ارور میده دیگه مغزم.بس که کلمات عجیب غریب داره.
شبتون هم بخیر دوستان گل 🌹