2737
2734
عنوان

قسمت ششم سوگل

| مشاهده متن کامل بحث + 1279 بازدید | 96 پست

فردا اولین روز دانشگاه بود،،،میخاستم برا اولین روز خیلی تر و تمیز برم ،،همه جای مغازه رو برا خرید مانتو شلوار گشتم همه جا رو زیرو کردم ولی هیچی به دلم نمینشست ،،رفتم یه مغازه که مخصوص مانتو فروشی بود اونی که مد نظرم بود به مانتو مشگی بلن،،با طرحی که یغه وجیبهاش واستیناش رنگ سفید گلگلی،،،بالا تنه اش تنگ وپایین تنه اش مثل دامن ها گشاد باشن ،،با مغنه ی مشگی زر دار ،،که برق میزنه ،،،با شلوار ساپورتی ،،،با کفش های پاشنه بلند نیم سانتی،،من عاشق این تیپ بود  یه مدل خانومی پسند ،،،مغازه پر از مدلهای جورواجور بود ،،خانومه که مسول فروش ول کنم نبود هی دنبالم راه افتاده بود نمیزاشت راحت برا خودم بچرخم ،،خانوم خوشتون اومد،،،همه جا رو گشتم مورد علاقمو پیداش نکردم یه لحظه به مانتوی عقبی که پشت مانتوهای دیگه چشمم خورد،،وااای خدا دقیقا اونی که میخاستم ولی رنگ یقه جیبهاش ،،کرمی بود،،،اشکال نداره دیگه خسته بودم انقد گشته بودم،،تو اتاق پروف خیلی تنگ بود ادم نمیتونست تکون بخوره به هزار زحمت تنم کرد،،عشق کردم از تیپ خودم،،قدبلن هم کع بودم انقار تن من دوخته بودن،،،حالا شده بودم سوگل ،،دانشجو،،،،،،حالا لحظه شماری میکردم که فردا بشه، ،،،

زیاد به هیچ چیز فک نکن همین ،،آره همین ثانیه که داری امضامو میخونی چشماتو باز و بسته میکنی،،خیلی مهمه ارزشمنده،،،چون ثانیه عمرته که داره میگذره غصه نخور،،به هیشکی وهیچکی فک نکن،،،چون ثانیه عمرتو که میگذره،،،شاد وشاد باش،،مشکلات یه کسی رو داره که اسمش خداست اونا مال تو نیس که حریفشون بشی،،،اگه اینجوری شدی ،،،خاص شدی ،،،،منم خاصم

چشمامو باز که کردم،،افتاب در اومده بود وااای شب رو که از ذوقم نخابیده بودم الانم دیرم شده،،با وسواس یکی یکی تنم کردم،،،یه نگاه به خودم که کردم عالی شده بودم ،،با عینک که فرمش پزرگ وسیاه بود چشمامو درشت نشون میداد،،با مغنه مشگی که برق میزد میخاستم روز اول دانشگاهمو با اعتماد بنفس شروع کنم،،عجله عجله یه لقمه از اشپزخونه،،یه نون پنیری برداشتم ،،دهنم پر بود نمیتونستم نفس بکشم،،کفش های قهوهای رنگ خوشگلمو پا کردم راه افتادم ،،وااای دانشگاه غول غوله بود ،،همه دنبال کلاس خودش میگشتن

زیاد به هیچ چیز فک نکن همین ،،آره همین ثانیه که داری امضامو میخونی چشماتو باز و بسته میکنی،،خیلی مهمه ارزشمنده،،،چون ثانیه عمرته که داره میگذره غصه نخور،،به هیشکی وهیچکی فک نکن،،،چون ثانیه عمرتو که میگذره،،،شاد وشاد باش،،مشکلات یه کسی رو داره که اسمش خداست اونا مال تو نیس که حریفشون بشی،،،اگه اینجوری شدی ،،،خاص شدی ،،،،منم خاصم
ببین نظرات اینجا خیلی خوبه ها ولی تهش ادم نیاز داره یه ادم متخصص بهش بگه چیکار کنه. من خودم هربار مساله اینجوری برام پیش میاد میرم سراغ دکترساینا. بیا اینم لینکش بعد تازه خیالمم راحته که اگر مشکلم حل نشه پولمو کامل برمیگردونن.



یه برگه رو ورودی سالن دانشگاه زده بودن،،که کلاسها برحسب دانشگاه مشخص شده بود اسممو گشتم سیم ،،،،سیم ،،،اها پیدا کردم سوگل طهماسبی ،،،،کلاس،،15طبقه 2،،رفتم،ورودی کلاسمون ،،گفتم واای الان همه اومدن،،من چطوری برم داخل،،،خودمو اماده کردم در و زدم رفتم تو،،عه،،کلاس خالی بود هیشکی نبود ،،،اینا کجا رفتن،،کلاس چک کردم بله،،کلاس15،،دم کلاس وایسادم ،،یه دختر با ارایش غلیظ غلیظ  با مانتو کوتاه،،موها همه بیرون،،،اومد،،نزدیک شد اون وارد کلاس شد دید هیشکی نیس،،بعد گفت:ببخشید اینا کجا رفتن،،،من که به ارایشش میکردم چشام پر پر میزد،،گفتم،من نمیدونم تازه اومدم خلاصه به هر سختی بود ما دو تا کلاسمون رگ پیدا کردیم،،کلاسمون رو عوض کرده بودن،،کلاس تا خر خره پر بود نصف کلاس پسرها نصف دیگه اش ،،دخترخانوم ها،،،استاد هم یه اقای میانسالی بود،،،که تازه داشت،،دانشجوها همدیگر رو معرفی کردن،،من تح تح کلاس با اون دختره نشستیم ،،همه همدیگر رو معرفی کردن ،،میخاست به من برسه،،،که خودمو معرفی کنم،،از استرس ،،قلبم میخاست بیاد تو حلقم ،،

زیاد به هیچ چیز فک نکن همین ،،آره همین ثانیه که داری امضامو میخونی چشماتو باز و بسته میکنی،،خیلی مهمه ارزشمنده،،،چون ثانیه عمرته که داره میگذره غصه نخور،،به هیشکی وهیچکی فک نکن،،،چون ثانیه عمرتو که میگذره،،،شاد وشاد باش،،مشکلات یه کسی رو داره که اسمش خداست اونا مال تو نیس که حریفشون بشی،،،اگه اینجوری شدی ،،،خاص شدی ،،،،منم خاصم

دختر کناری خودشو معرفی کرد معلوم بود خیلی پرویه،،راحت و خونسرد،،،من،،رعنا روشن فکر هستم .......من از استرس متوجه نبودم چی میگه،،وااای الان تموم میشه،،..بله،نوبت من شد،،استاد شما خانوم بفرمایید،،خیلی سریع خاستم اسممو بگم که تموم بشه،،،من سوگل طهماسبی هستم،،بدنم گرم شد،،احساس کردم صورتم قرمز شد

زیاد به هیچ چیز فک نکن همین ،،آره همین ثانیه که داری امضامو میخونی چشماتو باز و بسته میکنی،،خیلی مهمه ارزشمنده،،،چون ثانیه عمرته که داره میگذره غصه نخور،،به هیشکی وهیچکی فک نکن،،،چون ثانیه عمرتو که میگذره،،،شاد وشاد باش،،مشکلات یه کسی رو داره که اسمش خداست اونا مال تو نیس که حریفشون بشی،،،اگه اینجوری شدی ،،،خاص شدی ،،،،منم خاصم
2742

استاد گفت بفرمایید شما از کجا اومدین و قصدتون از انتخاب این رشته چیه؟من حالا چی بگم،،خودمو اروم کردم،اروم باش،،و باصدای بلن گفتم،،من از کرج اوومدم و قصدمم علاقه به شغل وکلاته،،.......برای بار اول نه بد نبود،،از خودم خوشم اومد

زیاد به هیچ چیز فک نکن همین ،،آره همین ثانیه که داری امضامو میخونی چشماتو باز و بسته میکنی،،خیلی مهمه ارزشمنده،،،چون ثانیه عمرته که داره میگذره غصه نخور،،به هیشکی وهیچکی فک نکن،،،چون ثانیه عمرتو که میگذره،،،شاد وشاد باش،،مشکلات یه کسی رو داره که اسمش خداست اونا مال تو نیس که حریفشون بشی،،،اگه اینجوری شدی ،،،خاص شدی ،،،،منم خاصم

به خیر خوبی روز اول دانشگاه تموم کردم تو راه برگشت خونه خیلی خسته بودم پیاده نم نم قدم زنان ،،راه میرفتم ،،از خونه بدم میومد،،از اخلاق نرگس که چن ماهه که اذیتم میکرد با اینکه خسته بودم دلم میخاست به خونه نرسم ،،تو راه رعنا رو دیدم که با یه پسره دعوا میکنه،،دقت کردم،،دیدم نه خودشه،گفتم ولش کن به من چه،،،راهتو برو دیدم نهه،،بدبخت گرفته به زیر مشت و لگد،،گفتم که الانه تموم میشه ،،،نه تموم نشد شدیدتر هم شد ،،دور برمو نگاه کردم هیشکی نبود ،،وقتهای دیگه بود پر ادم میشد،،الان مگس هم پر نمیزنه،،،این پا اون پا کردم،،گفتم ولش کن هرچی بادا بادا،،با قدرت تمام دویدم سمتش ،،،نزدیک نزدیکتر شدم گفتم با همین کیف نفلش میکنم،،،دیگه از ترسم باهمه زورم تن تن کیف کبوندم سرش ،،پسره منو نگاه کرد،،خاست بیاد سمتم دلم هوری ریخت ،،رعنا هم که افتاد بود زمین اون هم از اون سمت پاشد،،کیفشو کبوند،،اول خاست دوتامونو هم بزنه دید که مجالش نمیدیم پا گذاشت به فرار....

زیاد به هیچ چیز فک نکن همین ،،آره همین ثانیه که داری امضامو میخونی چشماتو باز و بسته میکنی،،خیلی مهمه ارزشمنده،،،چون ثانیه عمرته که داره میگذره غصه نخور،،به هیشکی وهیچکی فک نکن،،،چون ثانیه عمرتو که میگذره،،،شاد وشاد باش،،مشکلات یه کسی رو داره که اسمش خداست اونا مال تو نیس که حریفشون بشی،،،اگه اینجوری شدی ،،،خاص شدی ،،،،منم خاصم

عزیزم حالا که یادگرفتی همه رو یکجا بنویسی بهتره یه تاپیک جدید بزنی و همه رو انتقال بدی به اون تاپیک

و ادامه اش هم همونجا بنویسی 

لینک تاپیک جدیدت هم توی همه تاپیکای قبلیت بزار

من تا اینجا خوندم و منتظر بقیه داستانم

موفق باشی

توى اين مملكت  بخل و حسادت و تنگ نظرى  شغل دوم اكثر مردمه...!عزت اله انتظامى /ديالوگ ماندگار /خانه اى روى آب
2740
عزیزم حالا که یادگرفتی همه رو یکجا بنویسی بهتره یه تاپیک جدید بزنی و همه رو انتقال بدی به اون تاپیک ...

ممنون که خوشتون اومده ،انتقال دادنشو یاد بگیریم انجامش میدم

زیاد به هیچ چیز فک نکن همین ،،آره همین ثانیه که داری امضامو میخونی چشماتو باز و بسته میکنی،،خیلی مهمه ارزشمنده،،،چون ثانیه عمرته که داره میگذره غصه نخور،،به هیشکی وهیچکی فک نکن،،،چون ثانیه عمرتو که میگذره،،،شاد وشاد باش،،مشکلات یه کسی رو داره که اسمش خداست اونا مال تو نیس که حریفشون بشی،،،اگه اینجوری شدی ،،،خاص شدی ،،،،منم خاصم
من داستانت خوندم  اگه ناراحت نمیشی اشکالاتت بگم

بگوو،چرا نارحت بشم

زیاد به هیچ چیز فک نکن همین ،،آره همین ثانیه که داری امضامو میخونی چشماتو باز و بسته میکنی،،خیلی مهمه ارزشمنده،،،چون ثانیه عمرته که داره میگذره غصه نخور،،به هیشکی وهیچکی فک نکن،،،چون ثانیه عمرتو که میگذره،،،شاد وشاد باش،،مشکلات یه کسی رو داره که اسمش خداست اونا مال تو نیس که حریفشون بشی،،،اگه اینجوری شدی ،،،خاص شدی ،،،،منم خاصم
ممنون که خوشتون اومده ،انتقال دادنشو یاد بگیریم انجامش میدم

کپی پیست کن همه رو پشت هم

تو یه تاپیک جدید جمع بشه

اینجوری خواننده های داستانتم بیشتر میشه

بچه ها حوصلشون نمیکشه برن دونه دونه بگردن تو‌تاپیکات هر قسمتو پیدا کنن

بعد اینجوری گم میکنن تاپیکتو

ولی اگه یکجا باشه اون یه تاپیکو سیو میکنن و سر میزنن بهش و میخونن

توى اين مملكت  بخل و حسادت و تنگ نظرى  شغل دوم اكثر مردمه...!عزت اله انتظامى /ديالوگ ماندگار /خانه اى روى آب
عزیزم غلط املایی داری و زبانت یدفعه محاوره ای میشه یدفعه ادبی و موضوعت کشش نداره که مثلا فصل اول آدم ...

حتما سعی میکنم درستشون کنم،،راست میگی،،ولی در مورد گیرایی موضوع باید بگم ،،هنوز داستان اول راهه مثل سریالهای که تازه پخش میشن،،نگاه نمیکنن ولی رفته رفته موضوعات عمیق تر عمیق تر میشه،،ممنون از نظرات خوبی که دادی،. این داستان برام تجربه میشه،،تا داستانهای بعدی رو بهتر بنویسم

زیاد به هیچ چیز فک نکن همین ،،آره همین ثانیه که داری امضامو میخونی چشماتو باز و بسته میکنی،،خیلی مهمه ارزشمنده،،،چون ثانیه عمرته که داره میگذره غصه نخور،،به هیشکی وهیچکی فک نکن،،،چون ثانیه عمرتو که میگذره،،،شاد وشاد باش،،مشکلات یه کسی رو داره که اسمش خداست اونا مال تو نیس که حریفشون بشی،،،اگه اینجوری شدی ،،،خاص شدی ،،،،منم خاصم

از همه به خاطر فاصله زیاد داستان معذرت خواهی میکنم،،به خاطر شلوغی که داشتم فرصت سرخاروندن هم نداشتم

زیاد به هیچ چیز فک نکن همین ،،آره همین ثانیه که داری امضامو میخونی چشماتو باز و بسته میکنی،،خیلی مهمه ارزشمنده،،،چون ثانیه عمرته که داره میگذره غصه نخور،،به هیشکی وهیچکی فک نکن،،،چون ثانیه عمرتو که میگذره،،،شاد وشاد باش،،مشکلات یه کسی رو داره که اسمش خداست اونا مال تو نیس که حریفشون بشی،،،اگه اینجوری شدی ،،،خاص شدی ،،،،منم خاصم
2706
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2741
2687