سلام من باید بعد از تعطیلات برم دکتر تا بهم قرص بده که سقط کنم ولی میخوام خودم زودتر تو خونه سقط بشه. زعفران خوردم ولی فایده نداشت. چی بخورم که زود سقط بشه؟
شاید قلبش تشکیل نشده اخه منم تشکیل نشد دکتر گف سقط کنم خودم چای پونه و اویشن خودم سقط شد البته جفت مونده بود رفتم بیمارستان کورتاژ شدم
روزی پسری مادر خود را در کوه رها کرد تا گرگ او را بخورد خداوند به حصرت موسی امر کرد که یا موسی به فلان کوه برو و مهر مادری را تماشا کن حضرت موسی رفت و دید پیرزن با تمام وجود التماس خدا میکند که خدایا من عمر خود را کرده ام در راه بازگشت فرزندم را از گرگ در امان دار در ان زمان باز خداوند به حضرت موسی گفت دیدی بدان من از مادر هم برا شما مهربان ترم و مهر من از مهر مادری هم فرا تر است خدای مهربان تر از مادر به حق بزرگیت یاریمان کن.
عزیزم هیچکدوم از این خوراکیها و دمنوشها اگه بچه بخواد بمونه فایده نداره سقط نمیشه. صبر کن دکتر با دارو سقط کنه. اگه نخواد سقط بشه با ده تا لیوان زعفران و آویشن و .... سقط نمیشه
وا حتما مشکل داره نمیتونه نگهش داره شما که جاص نیستین عزیزم من دو نفر از فامیلامون که سنشون خیلی بالا بود ریسک داشت به دنیا بیارنش با دمنوش زعفران سقط کردن
هفته شما پایینه احتمالا با همون قرصی که دکتر میده میفته فقط بعدش مراقبت کن از لحاظ اهن خون چون سقط خونریزی داره و خودت تقویت کنو
👈 من مادر یک کودک اتیسم هستم توجه کنید از این بعد در تاپیک های متفرقه ام به سوالات در مورد اختلال اتیسم هست پاسخ نمیدهم لطفا در تاپیک هایی که موضوع شون و عنوان شون اتیسم هست سوال خودتان بپرسید ممنونم که رعایت میکنید منم یک انسانم گاهی دوست دارم از دنیای اتیسم دور باشم و تاپیک های غیر اتیسم بزنم 😊
اگر انجام داد سقط شد توهم مسئولی دلت میاد یکی بچتو بکشه
باید سقط کنه چون رشدش متوقف شده!!!!!!!!
همسرمهربونم💏چهل سال بعدجلوی آینه موهایم را شانه کنم..👵روسری آبی ام را بپوشم وآرام آرام بروم توی آشپزخانه..نگاهت کنم و بگویم :دیدی گفتم میان ..لبخند بزنی☺بگویی : چقدر قشنگ شدی😍یاد وقت هایی بیفتم که جوان بودم.👩ناراحت شوم که پیر شده ام 👵..زشت شده ام ..و تو باز بگویی با موهای سفید بیشتر دوستت دارم👵و من مثل بیست سالگی هایم ذوق کنم😍سر بزنم به قیمه ای که برای بچه هایمان پخته ام ..🍲بعد تو از نوه ی آخرمان بگویی.بگویی این فسقلی عجیب شبیه تو شده..من برایت چای بریزم.☕بچه هایمان بیایند.مدام بگویم :قند نخور آقا.چایی داغ نخور .. بذار سرد شه..تو لبخند بزنی☺من مثل چهل سال پیش شوم و جلوی بچه هایمان سرم را روی شانه ات بگذارم ..💑نوه هایمان را بغل کنیم .👶دخترهایمان سالاد درست کنند و غذا بیاورند ..پسرها سفره بیاورند و بشقاب بچینند..پسر اولمان بگوید :هیچی دستپخت تو نمی شه مامان..عروسمان خودش را برایش لوس کند و بگوید:پس دستپخت من چی ؟!پسرمان نازش را بکشد😍ما از حال خوششان ذوق کنیم ..زیر گوشت بگویم : مرد زندگی بودن را از خودت یاد گرفته.❤باز هم نگاه های مهربانت.👀و باز هم درد زانوهایم یادم برود ..بچه ها بروند خانه هایشان ..ومن از خوشحالی ده بار بمیرم که چهل سال است تو را دارم ..💏