من پس فردا زايمان دارم فرار بود از فردا بريم خونه مامانم تمام وسايل و ساكمم جمع كرده بودم چون شوهرم با خواهرش دعواش شده ميگه حق نداري بري بچه رم مامانت بگو بياد نگه داره از عصر كه اومده دق و دليشو سر من خالي كرده تا الان گريه كردم چشام داره تار ميبينه