سلام خانوما پنج ساله که ازدواج کردم ولی وقتی به این پنج سال از زندگینگاه می کنم میبینم همیشه من بودم که محبت کردم ابراز علاقه کردم همسرم کاملا نسبت بهم بی تفاوته اگه به خودم نرسم واسش مهم نیست به خودم برسم بازم بی توجهه با اینکه یکی از ملاک مهم ازدواجش زیبایی و هیکل خوب بوده و خودش منو انتخاب کرده البته به صورت سنتی ولی هیچ وقت مورد تحسین همسرم قرار نگرفتم کاملا خنثی ست حتی موقع رابطه مون دیگه نمیدونم چه راهی پیش بگیرم از اینکه اینقدر تو زندگیم تلاش میکنم ولی نتیجه نمیگیرم خسته شدم اگه میشه کمکم کنید چکار باید بکنم یکطرفه خیلی سخته
فلسفه الاکلنگ اثبات بزرگی کسی ست که فرو می نشنید تا دیگری پرواز را تجربه کند 😍😍😍
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
کم توجهی کن،چیزی ک ازروز اول همسرم بهم گفت،،گفت زیادی ب من محبت نکن حرفی ک مردای دیگه نمیزننودوستانه همسرمن بهم گفت،گفت مردا رو محبت زیادی پررومیکنه کم توجهی کنی بیشترمیان سمتت
تو اینقد پیش قدم شدی ک براش عادت شده.لنتظارو ازتک میره پیش قدم باشی.یا تو بیای جلو .ی کم سرد باش.وقتی تغییر تو رفتارت ببینه.مطمعن باش متوجه میشه.فرصت بده تا اونم خودی نشون بده
اگه اخلاقش بد نيست و تو زندگي كم و كسر نداري سعي كن خيلي برات مهم نباشه ،من به تجربه برام ثابت شده مردايي كه آدمهاي درستي ان ولي از زن هم تعريف نميكنن ولي ايراد هم نميگيرن نشون ميده كه از ظاهرت راضي ان ،بيشتر مردهاي زبون باز از بس با زنها مراوده داشتن ياد گرفتن زبون بازي رو 😃ولي خوب ازش نظرشو بپرس ببين چي ميشه