خستم از همچی از زندگی از خودم از اینه غرور نمونده برام از اینکه هیچکس منو آدم حساب نمیکنه از اینکه شوهرم مثل یه برده باهام رفتار میکنه از اینکه کتکم میزنه بهم فحش میده دلم میخواد بمیرم
خیلی تنهام همش میریزم توخودم دلم نمیخواد به پدر مادرم بگم خودشون به اندازه کافی غم وغصه دارن با یه نفر درد دل میکردم اونم مادرشوهرم بود منو میفهمید اونم خدا ازم گرفت خواهر هم ندارم غمم بهش بگم هیچکس