یکی از دوستای مامانم جنا اذیتش میکردن
کتک میزدنش
تو حموم هی صداش میکردن
موقع نماز چادرش و میکشیدن
یبار اومد خونمون گفت بیاین یدقیقه عکسمو ببینین یه پیرمردی گفته بود جنا دورت و گرفتن
اقا ماام تو عکسو نگاه کردیم سایه یه پیرمرد با ریشای خیلی بلند از این چوبا ک عروسکارو میگردوندن به علاوس از اونا دسش بود بعد سه تا آدمک زیر دستش بود ک میکفت ۳پسراشن ک جنا کنترلش میکنن
آبجیم تا ۱ماه نمیخوابید تنها
حمومم با من میرفت 😂😂😂