آنكال بودم بيمارستان ،پيجم كردن اورژانس يه دختر
بچه ١٦ ساله بخدااا قسم ١٦ سالم بزور ميشد..
قرص برنج خورده بود و پشت سر هم خون بالا مياورد و بين بالا آوردناش خواهش ميكرد راحتش كنم😭😭😭با اينكه خيلي خون از دست داده بود بالاخره با پيوند كبد تونستن زنده نگهش دارن😭😭كيساي ناراحت كننده زياد داشتم ولي اين يكي واقعاا بدترينش بود خودكشي كرده بود بخاطر استرس فصل امتحانات😭😭تورو خدا اگه بچه هاتونو دوس دارين بخاطر درس نكشينشون؛من اون لحظه حس كردم دردشو چون اون دختر دقيقا خود من بود؛سالاي بچگي من بود،برگشتم پانسيون از ته دل براش گريه كردم؛ياد تموم روزايي كه درس ميخوندم و نتيجش بد ميشد و تو سري زدناي خانوادم ميوفتادم و اينكه تهش من شدم يه پزشك ولي به چه قيمتي؟بهترين سالاي بچگيمو درس خوندم.. ولي استرس اونروزا فراموش نميشه ؛بين بچه هاي گل شما يه موسيقي دان هست كه هيچ احتياجي به نمره بيست رياضي نداره،يك خياط ماهر هست كه به رتبه اولي كلاس احتياجي نداره..يه بازيگر هست كه نيازي نيست تو مسابقه دوس مدرسش اول بشه..بچه هاتون مسئول آرزوهاي شما نيستن❤️