من هفت ماهه خونه پدریم هستم ومثل بچه ی آدم برای نفقه ومهریه اقدام کردم ولی شوهرم تااحضاریه رسیددستش هرروزجلوی درخونمون بودتوکوچه سروصداراه مینداخت وهمسایه هارومیکشوندبیرون جلوهمه به من تهمت رابطه نامشروع میزدتهدیدم میکردم من اینقدرمیترسیدم که دست وپام میلرزید،
مادروقفل میکردیم که داداشم باهاش درگیرنشه ودردسربشه به مامان باباش زنگ میزدیم که بیان دنبالش ولی محل نمیدادن به پلیس زنگ میزدیم خیلی دیرمیومدن یااصلانمیومدن ، سری آخرشوهرم اومدفحش های رکیک وناموسی میدادنتونستیم جلوی داداشموبگیریم باهم درگیرشدن وکاربه کلانتری ودادگاه کشید،اینجوریم شوهرم اروم نشدمیرفت محل کارخواهرم تهدیدش میکردکه زندگی اونم ازهم میپاشن بعدم بامامان باباش رفته بودن خونه پدرشوهرخواهرم ویه چیزایی روبه مانسبت داده بودن که شرمم میادبگم،به من که تهمت زنازدن اززبون خواهرمم حرفهایی درموردخانواده شوهرش زده بودن،مادرشوهرمن خیلی باسیاسته چنان مادرشوهرخواهرمو باسیاست خام کرده بودکه اوناهم باورکرده بودن حرفاشونو،البته مامتوجه شدیم ورفتیم خونه پدرشوهرخواهرم واونجامادرشوهرم تامارودیدچهره ی واقعیشونشون دادشروع کردبه فحاشی ودرگیری راه انداخت.
من کلایه دونه خواهرشوهردارم که تازه عقدکرده یعنی توفاصله ای که من خونه بابام بودم عقدکرده ومیدونم که بادوست پسرش ازدواج کرده،بابت اینکارخانواده شوهرم که رفتن زندگی خواهرموبه هم بزنن شوکه ام دلم میخوادکارشونوتلافی کنم ولی وجدان لعنتیم نمیذاره نظرشماچیه؟